سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدترینِ برادرانت، کسی است که تو را به مدارانیازمند کند و به عذرخواهی ناچارت سازد . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 90 تیر 11 , ساعت 12:34 عصر


ممکن است برای بعضی توهم شود که چون امام زمان(ع) وسیلة رسیدن برکات به مخلوقات است پس، از مردم بی‌نیاز و مستغنی است، بنابراین چه نیازی به دعای مردم هست؟

به این توّهم به چند وجه می‌توان پاسخ داد:

1. این‌که دعای ما برای آن حضرت، از باب هدیة شخص حقیر فقیری به رادمرد بزرگواری است تردیدی نیست که این، نشانة نیاز این فقیر به بخشش آن بزرگ است، و این شیوة بندگان نسبت به اربابان می‌باشد، چه خوش گفته‌اند:
اهدت سلیمان یوم العید قبره
برجلة من جراد کان فی فیها
ترنمّت بلطیف القول ناطقة
إنّ الهدایا علی مقدار مهدیها
به عیدی مورچه ران جرادی
نمودی هدیه از بهر سلیمان
چه خوش گفتا که قدر خویش هرکس
نماید هدیه‌ای تقدیم سلطان

2. آنچه از روایات به دست می‌آید، ظاهراً این است که وقت ظهور امام زمان(ع) از امور بدائیه است که امکان پیش و پس افتادنش هست. بنابراین شاید جلو افتادن آن به جدیت و اهتمام اهل ایمان در دعا کردن برای تعجیل فرج آن حضرت مشروط باشد.

دلیل آن حدیثی است که از امام صادق(ع) نقل شده، راوی می‌گوید:
شنیدم که حضرت ابوعبدالله صادق (ع) می‌فرمود: خداوند به ابراهیم وحی فرستاد که برایش فرزندی متولد خواهد شد. آن جناب این خبر را به ساره داد. ساره گفت: آیا من فرزندی خواهم زایید در حالیکه پیرزنم؟ پس خداوند به ابراهیم وحی فرستاد که او (ساره) خواهد زایید و فرزندانش چهارصد سال عذاب خواهند شد به خاطر اینکه سخن مرا رد کرد.

امام صادق (ع) فرمود: وقتی عذاب و سختی بر بنی‌اسراییل طول کشید، به درگاه خداوند چهل روز گریه و ناله کردند، پس خداوند به موسی و هارون وحی فرستاد که بنی‌اسراییل را خلاص کنند، و از صدوهفتاد سال صرف‌نظر کرد.

حضرت صادق(ع) افزود: شما نیز همین‌طور اگر این کار را بکنید خداوند از ما فرج می‌کند، ولی اگر چنین نباشید این امر تا آخرین حد خواهد رسید.1

3. تردیدی نیست که امامان(ع) ـ به مقتضای وضع انسانی خود ـ به بیماری‌ها و غم‌ها و اندوه‌هایی دچار می‌شوند که برای دفع آنها وسایلی هست که برخی از آن وسایل از اهل ایمان ساخته است، و از مهم‌ترین وسایل دفع بلا و گرفتاری، جدیت و اهتمام در دعا کردن و از خدا خواستن است، چنان‌که روایات بر این معنی دلالت می‌کنند از جمله:
به درستی که دعا قضا را برمی‌گرداند و پیچیدگی آن‌را باز می‌کند، چنانکه رشتة نخ واتاب شود با اینکه به سختی تابیده شده باشد.2

و نیز از زراره نقل شده که گفت: حضرت ابوجعفر باقر(ع) به من فرمود:
آیا تو را راهنمایی نکنم به چیزی که رسول‌الله(ص) در آن استثنایی نزده؟ عرض کردم چرا. فرمود: دعا، که قضای پیچیدة سخت را برمی‌گرداند ـ و انگشتانش را به هم فشرد.3
و نیز احادیث دیگری که در جای خود ذکر شده. بنابراین هرگاه مؤمن، ابتلای مولای خودش را ـ که از جانش عزیزتر است ـ احتمال دهد که امام او به یکی از امور یاد شده دچار گردیده، کوشش و جدیت خواهد کرد که به وسیلة دعا، آن‌را از او دور گرداند، همان‌طور که وسایل از او دفاع می‌نماید.

4. با توجه به این‌که ما هدف ارزنده‌ای داریم که موانعی جلو رسیدن به آن‌را گرفته است، بر ما واجب است که در دفع و رفع آن موانع همت و جدیت کنیم، و چون تأخیر ظهور مولای ما صاحب‌الزمان(ع) به سبب موانعی است که از ناحیة خود ما سرچشمه گرفته، برما است که از خداوند متعال برطرف کردن آن موانع را بخواهیم. پس دعا کردن برای تعجیل فرج امام(ع)، در حقیقت دعا برای خودمان و سودمند به حالمان می‌باشد.
خود آن حضرت هم ضمن توقیعی به این معنی اشاره و فرموده‌اند:
و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج، که آن فرج شما است.4
که اشاره به بی‌نیازی آن حضرت از ما می‌باشد.

5. فضل و مرحمت و لطف و رحمت الهی را حد و مرزی نیست، همچنین در وجود امام(ع) کمبود و نقصانی که مانع پذیرش فیض الهی باشد، نیست. بنابراین هیچ مانعی ندارد که با دعای مؤمنین برای مولا و آقایشان، عنایت و لطف مخصوصی به حضرتش برسد.
و این‌که گفته‌اند: چون امامان(ع) وسیله و واسطة رسیدن فیض به بندگان هستند، منافات دارد با این‌که به وسیلة بندگان به درجه‌ای نایل شوند، جز استبعاد و تعجب چیزی نیست، و هیچ‌گونه منافاتی ندارد که امامان(ع) علت غائی و هدف از آفرینش مخلوقات باشند، و فیض خداوند به وسیلة ایشان به مخلوقات برسد، در عین حال از لوازم و ویژگی‌های بشری نیز برخوردار، و برای زندگی ظاهری خود به آنچه از زمین می‌روید نیازمند باشند ـ همان‌طور که سایر مردم محتاج هستند.

از آنچه گفتیم این معنی نیز معلوم شد که نتیجه و ثمرة درود فرستادن مؤمنین بر پیغمبر و آل پیغمبر(ص)، هم به خود درود فرستادگان برمی‌گردد و هم به کسانی که بر آنها درود فرستاده شده، نه از این جهت که احتیاجی به صلوات و درود فرستادن مؤمنین باشد تا اشکالات یاد شده وارد گردد، بلکه از این جهت که آنها (پیغمبر و آل او(ص)) قابلیت و شایستگی دارند، زیرا خداوند بلندمرتبه فیض‌هائی، که حد و نهایت ندارد، به آن حضرات ارزانی داشته است؛ چرا که همیشگی و استمرار این فیوضات، از لوازم قدرت کامل و تمام و همگانی و همیشگی خداوند می‌باشد.

امکان دارد که میان فرمان به دعا برای تعجیل فرج و ظهور مولایمان صاحب‌الزمان(ع) و احادیثی که از تعجیل در ظهور نهی کرده، تناقضی احساس شود. در پاسخ باید گفت: آن شتابی که از آن نهی شده است، سه گونه می‌باشد.

1. شتابی که موجب یأس و ناامیدی از ظهور قائم(ع) شود. زیرا فرد به خاطر کم صبری و ناشکیبایی می‌گوید: اگر ظهور، شدنی بود، هم اکنون واقع می‌شد و به تأخیر افتادن آن، فرد را به سوی انکار امام(ع) سوق می‌دهد.

2. آن شتابی که منافی تسلیم فرمان خدا و رضا به قضا و حکم خدا باشد. و این‌گونه درخواست شتاب برای ظهور، اگر ظهور به عقب افتد، فرد به سوی انکار حکمت آفریدگار بلندمرتبه کشیده می‌شود.
از این‌رو در دعایی که توسط جناب عثمان بن سعید عمری روایت شده چنین می‌خوانیم :
فصبّرنی علی ذلک حتّی لا أحبَّ تعجیل ما أخّرت و لا تأخیر ما عجّلت و لا کشف ما سترت ولا البحث عمّا کتمت ولا أنازعک فی تدبیرک و لا أقول لم؟ و کیف؟ و ما بال ولیّ الأمر لا یظهر؟ و قد امتلئت الأرض من الجور؟!

پروردگارا مرا بدان (امر غیبت آن حضرت) صبر و تحمل ده تا دوست ندارم آنچه به تأخیر انداخته‌ای جلو بیفتد و آنچه را تعجیل بخواهی من به تأخیرش مایل نباشم. و هرچه تو در پرده قرارداده‌ای افشایش را نطلبم، و در آنچه نهان ساخته‌ای کاوش ننمایم و در تدبیر امور جهان با تو (که همة مصالح را می‌دانی) به نزاع نپردازم، و نگویم که چرا و چگونه و به چه جهت ولی امر غائب آشکار نمی‌شود و ظهور نمی‌کند در حالی که زمین پر از ستم گردیده است؟! ... .5

اگر گفته شود: بدون شک دعا کردن برای تعجیل ظهور، از محبت و شوق سرچشمه می‌گیرد، و این منافات دارد با فرمایش آن حضرت که:
تا دوست ندارم آنچه به تأخیر انداخته‌ای جلو بیفتد...

باید گفت: که از احادیث به دست می‌آید که زمان فرج و ظهور از اموری است که «بداء» در آن راه دارد، بنابراین وقتی یک فرد دلباختة امام عصر(ع) نزدیک شدن وقت دیدار و ظهور آن حضرت را ممکن بداند که با کوشش و اهتمام در دعا کردن برای این مقصود تحقق‌پذیر است، تمام تلاش و جدیت خود را در این راه مبذول خواهد داشت، و این کار هیچ‌گونه منافاتی با تسلیم بودن به آنچه در علم الهی تقدیر شده ندارد.
البته اگر برفرض، آن وقت معین را که خداوند حتم نموده، و قضای غیرقابل تغییر و تبدیل الهی برآن تعلق گرفته، اگر آن وقت را دقیقاً بداند، دیگر جایی برای دعا کردن نمی‌ماند، و باید به امر پروردگار تسلیم شد.

3. شتاب و عجله‌ای که سبب پیروی از گمراهان و گمراه‌کنندگان و شیاطین بدعت‌گذار شود، که پیش از ظاهر شدن علامت‌های حتمی که از پیشوایان معصوم(ع) روایت شده، اقدام به فریب دادن افراد می‌نمایند.

به بیان دیگر نیز می‌توان این گونه پاسخ داد که: عجله کردن بر دو قسم است: ممدوح و مذموم.

عجلة مذموم آن است که انسان خواستار انجام گرفتن چیزی، پیش از رسیدن وقت آن، بوده باشد، که عقلاً و نقلاً قبیح و بد است.
و عجلة ممدوح آن است که شخص در اولین فرصت ممکن، تحقق یافتن امری را بخواهد.

و چون ظهور حضرت صاحب‌الامر(ع) از اموری است که ـ به خواست خدا ـ ممکن است جلو بیفتد و منافع آن نیز بی‌شمار است، هر مؤمنی که بر این باور باشد برخود واجب می‌داند که جدیت کند تا در اولین زمانی که صلاحیت ظهور در آن باشد، خداوند آن‌را برساند، در عین حال صبر کند و تسلیم باشد تا آن هنگام فرا رسد. اکنون به بیان آثار و فواید و ویژگی‌هایی که بر دعا کردن برای تعجیل فرج مترتب است، می‌پردازیم. این دعا، تحقّق فرمایش حضرت ولی عصر(ع) است که فرمود: «و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است»؛ سبب زیاد شدن نعمت‌ها؛ اظهار محبت قلبی؛ نشانة انتظار؛ زنده کردن امر ائمه اطهار(ع)؛ مایة ناراحتی شیطان لعین؛ و نجات یافتن از فتنه‌های آخرالزمان؛ و ادا قسمتی از حقوق آن حضرت، ـ که ادا حق هر صاحب حقی واجب‌ترین امور است ـ . تعظیم امر خداوند و دینش؛ موجب دعای حضرت صاحب‌الزمان(ع) در حق دعا کننده؛ ورود در شفاعت آن حضرت در قیامت؛ و نیز شفاعت پیغمبر(ص) است؛ این دعا، امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت او؛ مایة استجابت دعا؛ و ادای اجر رسالت؛ مایة دفع بلا، و وسعت روزی؛ و آمرزش گناهان؛ و تشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب؛ و رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرت؛ و به شمار آمدن از برادران پیامبر خدا(ص)؛ و باعث تعجیل در فرج مولای ما حضرت صاحب‌الزمان(ع) می‌باشد.6

 

ماهنامه موعود شماره 54


پی‌نوشت‌ها:

? برگرفته از مکیال المکارم در فوائد دعا برای قائم(ع)، سید محمدتقی موسوی اصفهانی.
1. مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 131.
2. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 469.
3. همو، همان، ج 2، ص 470.
4. صدوق، کمال‌الدین، ج 2، ص 485؛ طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 284؛ مجلسی، همان، ج 53، ص 181.
5. صدوق، همان، ج 2، ص 512.
6. برای مطالعة تمام آثار مادی و معنوی دعا برای فرج امام عصر(ع) ر.ک: مکیال المکارم، ص 146 به بعد مراجعه کنید.


یکشنبه 90 تیر 5 , ساعت 11:51 صبح

در سوره ابولهب آمده که خداوند ابولهب را نفرین کرده...
?.مگه خداوند نفرین هم میکنه؟
?.آیا نفرین نشانه عجز و ناتوانی نیست؟
?.اگه نفرین هم کرده باشه،باید قطعا اجرا بشه،ولی در تاریخ چیزی نقل نشده!!!!

پاسخ: 
در سوره "لهب"(مسد) آمده:
«تبت یدا ابی لهب».
این آیه معمولا به صورت زیر ترجمه می شود:
بریده باد هر دو دست ابو لهب (و مرگ بر او باد)
همچنین آیه هایی مثل:
وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة (1)به "ویل (نام چاهی در جهنم) بر هر عیب جوی مسخره کننده باد" ترجمه می گردد . خواننده و شنونده با قیاس خدا به خود، گمان می کند که خدا دارد افراد را مثل ما نفرین می کند . می پرسند :مگر خدا هم نفرین می کند؟ مگر نفرین تقاضا نیست و تقاضا نشانه عجز و...؟ در حالی که نفرین و لعن خدا با لعن و نفرین غیر خدا ( ملائکه و مؤمنان از جن و انس که همراه خدا از لعن کنندگاه هستند) تفاوت دارد . به همین جهت در آیه، لعنت تکرار شده :
أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون‏ (2)
لعن خدا یعنی طرد و دور کردن کافران و ظالمان از رحمت و مغفرت و بهشت و انداختن آن ها در جهنم.
علامه طباطبایی می نویسد:
این جمله کیفر کسانى را بیان مى‏کند که آنچه از هدایت و آیات که خدا نازل کرده بود، کتمان کردند. کیفر عبارت است از لعنت خدا، و لعنتى دیگر از هر لعنت کننده .
اگر کلمه لعنت مى‏کند در آیه تکرار شده، بدان جهت است که لعنت خدا با لعنت دیگران فرق دارد. لعنت خدا به این معنا است که خداوند ایشان را از رحمت و سعادت دور مى‏کند. لعنت لعنت کنندگان نفرین و درخواست لعنت خدا است. (3)
بنا بر این وقتی خدا می فرماید: "تبت یدا ابی لهب" خبر از واقع شدن می دهد . در ادامه هم دارد: "ما أَغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ" یعنی داشته های دنیایی او و آنچه کسب کرده بود، او را بی نیاز نکرد و قهر خدا را از او دور ننمود.
این آیه صراحت دارد که "تبت یدا..." طلب عذاب و قهر برای ابی لهب نیست، بلکه خبر از وقوع می دهد. در لعن هم این گونه است، یعنی خدا رحمت و بخشش و بهشت خود را از او دور کرده است، نه این که طلب دوری می کند تا بر عجز دلالت داشته باشد.
علامه طباطبایی می نویسد:
اینکه فرمود:" تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ"، معنایش در حقیقت" تب ابو لهب" است، و این نفرینی به او به هلاکت خود (خبر از نابود شدن قطعی او) و بطلان و بى‏اثر گشتن توطئه‏هایى است که به منظور خاموش کردن نور نبوت مى‏کرد، و یا قضایى است(واقع شدنی و تخلف ناپذیر) از خدا به این هلاکت و بطلان توطئه‏ها. (4)
اما این که می گویید در تاریخ چیزی نقل نشده، اگر تاریخ را ورق بزنید ،می بینید و می دانید که همه اقدام های ابولهب و همسرش علیه پیامبر ناکام ماند . او و همسرش در خفت و خواری از دنیا رفتند.
پی نوشت ها:
1. همزه (104) آیه 1.
2. بقره (2) آیه159.
3. ترجمه المیزان، ج‏1، ص587.
4. همان، ج‏20، ص664.

چهارشنبه 90 تیر 1 , ساعت 7:27 عصر

چه موقع غسل جنابت بر زن واجب می گردد؟ زمانی که بر اثر بازی کردن خیس شود غسل جنابت واجب می شود؟
حصول جنابت در بانوان به دو طریق است: الف) دخول و همبستری از طرف جلو و یا پشت، ب ) خروج منى. البته هر مایعى که از زنان خارج شود، منى نیست. تنها ترشحاتى که در اوج لذت جنسى خارج مى‏گردد، حکم منى را دارد. گاهى پس از ملاعبه (یعنى بازى و شوخى‏هایى که به تحریک غریزه جنسى انجام مى‏گیرد و موجب احساس خوشایندى و لذت جنسى مى‏گردد.) مایع سفید رنگى خارج مى شود، که آن مایع گر چه از روى شهوت و احساس لذت خارج شده، ولى مادامى که علائم منى را نداشته باشد (مذى) نامیده مى‏شود و پاک است و هیچ یک از احکام منى بر آن مترتب نمى‏شود.
بنابراین ترشحاتى که با اندکى شهوت و خوشایندى خارج مى‏شود پاک است و غسل ندارد ولى مایعى که همراه با اوج شهوت (ارگاسم) از زن خارج مى‏شود حکم منى را دارد و موجب جنابت است ولی به طور کلی هر وقت یقین پیدا کردید آنچه از شما خارج شده منی بوده نجس است و غسل جنابت واجب می شود و اما هر وقت یقین ندارید، غسل واجب نمی شود و اجتناب از آن رطوبت نیز لازم نیست.


چهارشنبه 90 تیر 1 , ساعت 7:26 عصر

انسان با دو چیز جنب می شود:

1_ جماع یعنی نزدیکی و مقاربت



2_ بیرون آمدن منی چه در خواب باشد  یا در بیداری، کم باشد یا زیاد، با شهوت باشد یا بی شهوت، با اختیار باشد یا بی اختیار.


اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی است یا بول و یا غیر آن چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده و بعد از بیرون آمدن بدن



سست شود آن رطوبت حکم منی را دارد.


اگر هیچ یک از آن سه نشانه یا بعضی از آنها را نداشته باشد حکم منی ندارد.


در بیمار لازم نیست آن آب با جستن بیرون آمده باشد بلکه اگر با شهوت بیرون آید و در موقع بیرون آمدن بدن سست شود در حکم



منی است.

چهارشنبه 90 تیر 1 , ساعت 7:19 عصر

آشنایی با فلسفه ی وضو، تیمم و غسل

یا ایّها الّذین آمنوا اذا قمتم الی الصّلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم الی الکعبین و ان کنتم جنباً فاطّهّروا و ان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احد منکم من الغائط او لمستم النّساء فلم تجدوا مآءً فتیمّموا صعیداً طیّباً فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهّرکم و لیتمّ نعمته علیکم لعلّکم تشکرون.
ای کسانی که ایمان آورده‌اید هنگامی که برای نماز بپا خاستید صورت و دست‌ها را تا آرنج بشویید و سر و پاها را تا مفصل (یا برآمدگی پشت پا) مسح کنید و اگر جنب باشید خود را بشویید (غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافر باشید یا یکی از شما از محل پستی آمده (قضای حاجت کرده) یا با زنان تماس گرفته باشید (آمیزش جنسی کرده‌اید) و آب (برای غسل یا وضو) نیابید با خاک پاکی تیمم کنید و از آن بر صورت (پیشانی) و دست‌ها بکشید، خداوند نمی‌خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند بلکه می‌خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید شاید شکر او را بجا آورید. « مائده ، 6»

پاک‌سازی جسم و جان

در این آیه به (طیبات روح) و آنچه باعث پاکیزگی جان انسان می‌گردد اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظه‌ای از احکام وضو و غسل و تیمّم که موجب صفای روح است تشریح گردیده، نخست خطاب به افراد باایمان کرده، احکام وضو را به این ترتیب بیان می کند:
ای کسانی که ایمان آورده‌اید هنگامی که برای نماز به پا خاستید صورت و دست‌های خود را تا آرنج بشوئید و قسمتی از سر و همچنین پا را تا مفصل (یا برآمدگی روی پا) مسح کنید.

فلسفه وضو

شک نیست که وضو دارای دو فایده روشن است: فایده بهداشتی و فایده اخلاقی و معنوی، از نظر بهداشتی شستن صورت و دست‌ها آن هم پنج بار و یا لااقل سه بار در شبانه روز اثر قابل ملاحظه‌ای در نظافت بدن دارد مسح کردن بر سر و روی پاها که شرط آن رسیدن آب به موها یا پوست تن است سبب می‌شود که این اعضا را نیز پاکیزه بداریم و همان طور که در فلسفه غسل اشاره خواهیم کرد تماس آب با پوست بدن اثر خاصی در تعادل اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک دارد.
و از نظر اخلاقی و معنوی چون با قصد قربت و برای خدا انجام می‌شود اثر تربیتی دارد مخصوصاً چون مفهوم کنایی آن این است که از فرق تا قدم در راه اطاعت تو گام برمی‌دارم مؤید این فلسفه اخلاقی و معنوی است.
در روایتی از امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ می‌خوانیم:
انما امر بالوضوء و بدء به لان یکون العبد طاهراً اذا قام بین یدی الجبار، ‌عند مناجاته ایاه، مطیعاً له فیما امره، نقیاً من الادناس و النجاسة، مع ما فیه من ذهاب الکسل، و طرد النعاس و تزکیة الفؤاد للقیام بین یدی الجبار.
برای این دستور وضو داده شده و آغاز عبادت با آن است که بندگان هنگامی که در پیشگاه خدا می‌ایستند و با او مناجات می‌کنند پاک باشند و دستورات او را بکار بندند از آلودگی‌ها و نجاست‌ها بر کنار شوند علاوه بر این وضو سبب می‌شود که آثار خواب و کسالت از انسان برچیده شود و قلب برای قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یابد.[1]
از توضیحاتی که درباره فلسفه غسل خواهیم گفت نیز فلسفه وضو روشن‌تر می‌شود.

فلسفه غسل

بعضی می‌پرسند: چرا اسلام دستور می‌دهد که به هنگام جنب شدن تمام بدن را بشویند در حالی که فقط عضو معینی آلوده می‌شود و آیا میان بول کردن و خارج شدن منی تفاوتی هست که در یکی فقط محل را باید شست و در دیگری تمام بدن را؟

این سؤال یک پاسخ اجمالی دارد و یک پاسخ مشروح:

پاسخ اجمالی آن این است که خارج شدن منی از انسان یک عمل موضعی نیست (مانند بول و سایر زواید) بدلیل اینکه اثر آن در تمام بدن آشکار می‌‌گردد و تمام سلول‌های بدن به دنبال خروج آن در یک حالت سستی مخصوص فرو می‌روند و این خود نشانه تأثیر آن روی تمام اجزاء بدن است.
توضیح این که: طبق تحقیقات دانشمندان در بدن انسان دو سلسله اعصاب نباتی وجود دارد که تمام فعالیت‌های بدن را کنترل می‌کند(اعصاب سمپاتیک) و (اعصاب پاراسمپاتیک) این دو رشته اعصاب در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاه‌ها و جهازات داخلی و خارجی گسترده‌اند وظیفه اعصاب سمپاتیک (تند کردن) و به فعالیت واداشتن دستگاه‌های مختلف بدن است و وظیفه اعصاب (پاراسمپاتیک) (کند کردن) فعالیت آنهاست در واقع یکی نقش (گاز) اتومبیل و دیگری نقش (ترمز) را دارد و از تعادل فعالیت این دو دسته اعصاب نباتی دستگاه‌های بدن به طور متعادل کار می‌‌کند.
گاهی جریان‌هایی در بدن رخ می‌دهد که این تعادل را به هم می‌زند،‌ از جمله این جریانها مسأله (ارگاسم) (اوج لذّت جنسی) است که معمولاً مقارن خروج منی صورت می‌گیرد.
در این موقع سلسله اعصاب پاراسمپاتیک (اعصاب ترمز کننده) بر اعصاب سمپاتیک (اعصاب محرک) پیشی می‌‌گیرد و تعادل به شکل منفی به هم می‌خورد.
این موضوع نیز ثابت شده است که از جمله اموری که می‌تواند اعصاب سمپاتیک را بکار وادارد و تعادل از دست رفته را تأمین کند تماس آب با بدن است و از آن جا که تأثیر (ارگاسم) روی تمام اعضای بدن به طور محسوس دیده می‌شود و تعادل این دو دسته اعصاب در سراسر بدن به هم می‌خورد دستور داده شده است که پس از آمیزش جنسی یا خروج منی تمام بدن با آب شسته شود و در پرتو اثر حیات بخش آن تعادل کامل در میان آن دو دسته اعصاب در سراسر بدن برقرار گردد.[2]
البته فایده غسل منحصر به این نیست بلکه غسل کردن علاوه بر این یک نوع عبادت و پرستش نیز می‌باشد که اثرات اخلاقی آن قابل انکار نیست و به همین دلیل اگر بدن را بدون نیّت و قصد قربت و اطاعت فرمان خدا بشویند غسل صحیح نیست در حقیقت به هنگام خروج منی یا آمیزش جنسی هم روح متأثر می‌شود و هم جسم. روح به سوی شهوات مادی کشیده می‌شود و جسم به سوی سستی و رکود غسل جنابت که هم شستشوی جسم است و هم به علت اینکه به قصد قربت انجام می‌یابد شستشوی جان است، اثر دوگانه‌ای در آن واحد روی جسم و روح می‌‌گذارد تا روح را به سوی خدا و معنویت سوق می‌دهد و جسم را به سوی پاکی و نشاط و فعالیت.
از همه اینها گذشته وجوب غسل جنابت یک الزام اسلامی برای پاک نگه داشتن بدن و رعایت بهداشت در طول زندگی است زیرا بسیارند کسانی که از نظافت خود غافل می‌شوند ولی این حکم اسلامی آنها را وادار می‌کند که در فواصل مختلفی خود را شستشو دهند و بدن را پاک نگاهدارند این موضوع اختصاصی به مردم اعصار گذشته ندارد در عصر و زمان ما نیز بسیارند کسانی که به علل مختلفی از نظافت و بهداشت بدن غافلند. (البته این حکم به صورت یک قانون کلی و عمومی است حتی کسی را که تازه بدن خود را شسته، شامل می‌شود).
مجموعه جهات سه گانه فوق روشن می‌سازد که چرا باید به هنگام خروج منی (در خواب یا بیداری) و همچنین آمیزش جنسی (اگر چه منی خارج نشود) غسل کرد و تمام بدن را شست.
در پایان آیه برای اینکه روشن شود هیچ گونه سخت‌گیری در دستورات گذشته در کار نبوده بلکه همه آنها به خاطر مصالح قابل توجهی تشریع شده است، می‌فرماید:
ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون.
خداوند نمی‌خواهد شما را به زحمت بیفکند، بلکه می‌خواهد شما را پاکیزه سازد و نعمت خود را بر شما تمام کند تا سپاس نعمت‌های او را بگویید.
در حقیقت جمله‌های فوق بار دیگر این واقعیت را تأکید می‌کند که تمام دستورهای الهی و برنامه‌‌های اسلامی به خاطر مردم و برای حفظ منافع آنها قرار داده شده و به هیچ وجه هدف دیگری در کار نبوده است خداوند می‌خواهد با این دستورها هم طهارت معنوی و هم جسمانی برای مردم فراهم شود.
ضمناً باید توجه داشت که جمله( ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج: خداوند نمی‌خواهد تکلیف طاقت فرسایی بر دوش شما بگذارد) گرچه در ذیل احکام مربوط به غسل و وضو و تیمم ذکر شد اما یک قانون کلی را بیان می‌کند، که احکام الهی در هیچ مورد به صورت تکلیف شاق و طاقت فرسا نیست بنابراین اگر مشاهده کنیم که پاره‌ای از تکالیف در مورد بعضی از اشخاص صورت مشقت‌باری به خود بگیرد و غیر قابل تحمل می‌شود آن حکم در مورد آنها ـ به دلیل همین آیه ـ استثناء‌ می‌خورد و ساقط می‌شود مثلاً اگر روزه برای افرادی همچون پیر مردان و پیر زنان ناتوان و امثال آنها مشقت‌بار گردد به دلیل همین آیه روزه بر آنها واجب نیست.
البته نباید فراموش کرد که پاره‌ای از دستورات ذاتاً مشکل است و باید به خاطر مصالح مهمی که در آن است مشکلات را تحمل کرد همانند حکم جهاد با دشمنان حق.

فلسفه تیمم

بسیاری می‌پرسند دست زدن به روی خاک و به پیشانی و پشت دست‌‌ها کشیدن چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد؟ به خصوص اینکه می‌دانیم بسیاری از خاک‌ها آلوده‌اند و ناقل میکروب‌ها.

در پاسخ این گونه ایرادها باید به دو نکته توجه داشت:

الف ـ فایده اخلاقی: تیمّم یکی از عبادات است، و روح عبادت به معنی واقعی کلمه در آن منعکس می‌باشد زیرا انسان پیشانی خود را که شریفترین عضو بدن است با دستی که بر خاک زده لمس می‌کند تا فروتنی و تواضع خود را در پیشگاه او آشکار سازد یعنی پیشانی من و همچنین دست‌‌های من در برابر تو تا آخرین حد خاضع و متواضعند، و به دنبال این کار متوجه نماز و یا سایر عباداتی که مشروط به وضو و غسل است می‌شود و به این ترتیب «در پرورش روح تواضع و عبودیت و شکرگزاری بندگان اثر می‌گذارد.
ب ـ فایده بهداشتی: امروز ثابت شده که خاک به خاطر داشتن باکتری‌های فراوان می‌تواند آلودگی‌ها را از بین ببرد این باکتری‌ها که کار آنها تجزیه کردن مواد آلی و از بین بردن انواع عفونت‌ها است معمولاً در سطح زمین و اعماق کم که از هوا و نور آفتاب بهتر می‌توانند استفاده کنند فراوانند به همین دلیل هنگامی که لاشه‌های حیوانات و یا بدن انسان پس از مردن زیر خاک دفن می‌شود و همچنین مواد آلوده گوناگونی که روی زمینها می‌باشد در مدت نسبتاً کوتاهی تجزیه شده و بر اثر حمله باکتری‌ها کانون عفونت از هم متلاشی می‌گردد مسلم است اگر این خاصیت در خاک نبود کره زمین در مدت کوتاهی مبدل به یک کانون عفونت می‌شد اصولاً خاک خاصیتی شبیه مواد «آنتی بیوتیک» دارد و تأثیر آن در کشتن میکروب‌ها فوق العاده زیاد است.
بنابراین خاک پاک نه تنها آلوده نیست بلکه از بین برنده آلودگی‌ها است و می‌تواند از این نظر تا حدودی جانشین آب شود، با این تفاوت که آب حلاّل است، یعنی میکروب‌ها را حل کرده و با خود می‌برد ولی خاک میکرب‌کش است.
اما باید توجه داشت که خاک تیمم کاملاّ پاک باشد همان طور که قرآن در تعبیر جالب خود می‌‌گوید:(طیباً).
قابل توجه این که تعبیر به (صعید) که از ماده (صعود) گرفته شده اشاره به این است که بهتر است خاک‌های سطح زمین برای این کار انتخاب شود همان خاک‌هایی که در معرض تابش آفتاب و مملوّ از هوا و باکتری‌های میکروب‌کش است اگر چنین خاکی طیب و پاکیزه نیز بود تیمم با آن اثرات فوق را دارد بدون اینکه کمترین زیانی داشته باشد.

پی نوشت ها:

[1] . وسائل الشیعه، ج 1، ص 257.
[2] . و اینکه می‌بینیم در خبری از امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده که فرمود: ان الجنابة خارجة من کل جسده فلذلک وجب علیه تطهیر جسده کله» «جنابت از تمام بدن بیرون می‌آید و لذا باید تمام بدن را شست» (وسائل الشیعه، ج 1، ص 466) گویا اشاره به همین موضوع است.

 

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ