از نظر متخصصان، طول عمر انسان به هر اندازه طولانی هم باشد، بر خلاف اصول علمی نیست و علم آن را تأیید می کند. دانشمند آلمانی می گوید: نه مردود عقل است و نه مردود علم. در دوره ما میزان طول عمر بالا رفته است و دلیلی ندارد از این بالاتر نرود و یک روز نیاید که بشر به عمر نهصد ساله برسد.(خورشید مغرب، ص 193)
دکتر الکیس کارل در سال 1912میلادی موفق به نگه داری یک مرغ به مدت سی سال شد، در حالی که زندگی مرغ از ده سال تجاوز نمی کند.(امامت و مهدویت، ص 168)
آزمایش هایی که بر روی بعضی از حیوانات ریز آبی انجام شد، دانشمندان را به امکان تغییر دوران حیات امیدوار نمود. هم چنین دانشمندان بر روی مگس های میوه ها آزمایش هایی نمودند که در نتیجه عمر آن ها نهصد برابر عمر طبیعی گردید؛ بنابراین اگر این امتحان بر روی انسان با موفقیت عملی شود و عمر طبیعی انسان را هشتاد سال فرض کنیم، امکان طولانی کردن عمر تا هفتاد و دو هزار سال ثابت می شود.(امامت و مهدویت، ص 170) از طرفی هنوز انسان، اسرار زیست انسانی و علل بقای سلامت و دراز زیستن و عوامل انحلال جسم و مرگ را کشف نکرده است.
خواجه نصیرالدین طوسی نیز درازی عمر را قابل تحقق و انکار آن را جهل محض خوانده است.(خورشید مغرب، ص 214)
نکته دیگری که از آن راجع به امکان طول عمر می توان استفاده کرد، تجربه تاریخ طولانی بشریت است. اگر عمر طولانی در تاریخ زندگی بشر اتفاق افتاده باشد، اگر چه در مواردی نه چندان بسیار، تکرار یافتن موارد یا مورد مشابه آن امری طبیعی خواهد بود. فلاسفه می گویند: بهترین دلیل برای امکان چیزی، واقع شدن آن است.
قرآن مجید عمر طولانی حضرت نوح را به صراحت ذکر کرده است و کتب تاریخ نام بسیاری از معمران را(کسانی که بسیار زیسته اند) ذکر نموده اند. در برخی از کتب تا 223 نفر از معمران را نیز(براساس مأخذ تاریخ) نام برده اند.( خورشید مغرب، ص 199)
این عمر طولانی حتی در عالم آفرینش هم وجود دارد؛ مثل درخت شهر اورتاوا، در جزیره تنزیف، که محیطش به قدری بزرگ است که اگر ده نفر دور آن، دست های خود را باز کنند، باز به تمام تنه آن احاطه نمی نمایند. صاحب می گوید: حال که سال 1882م است، 482 سال می باشد که جزیره مزبور کشف شده و آن درخت عظیم در وقت کشف جزیره به همین حال بوده است که حالا هست. در این صورت خدا می داند چقدر قرون و دهور گذشته تا درخت اورتاوا به این عظمت و قطر رسیده است.( امامت و مهدویت، ص 182)
طول عمر از دید دانشمندان
دانشمندان هنوز در تعیین مرز قاطع (زندگی طبیعی) بشر به موفقیّتی نرسیدهاند. مرز منطقی زندگی به نظر دانشمندان تفاوت دارد.
«پاولوف»، مرز طبیعی حیات انسان را 100 سال میدانست، «مچنیکوف» آن را150 تا 160 سال قلمداد میکرد.
پزشک و دانشمند مشهور آلمانی موسوم به «گوفلاند» معتقد بود که مدّت عادی زندگی بشر 200 سال است.
فیزیولوژیست مشهور قرن نوزدهم «فلوگر» آن را تا 600 سال و «روجربیکن» انگلیسی تا 1000 سال قلمداد کردهاند. ولی هیچ یک دلیلی بر اینکه این مرزها مرز قاطع باشد که از آن تجاوز نکند ارائه نمیدهند.
به عقیده دانشمند روسی «الیا مچنیکوف» پزشک و فیزیولوژیست، یاختهها و سلول های بدن انسان که تقریباً شصت تریلیون میباشد از سموم ترشح شده توسط باکتری های سمی روده مخصوصاً روده بزرگ(که درآن روزانه 130 تریلیون میکروب زاده میشود) مسموم میشوند.
بسیاری از این باکتری ها زیانی به بدن نمیرساند ولی بعضی از آن ها سمّی هستند. این ها بدن را از داخل توسط سم هایی که تولید میکنند(مانند گازهای فنل و اندل) مسموم میسازند؛ احتمالاً یاختهها و بافت های سازنده بدن در اثر این مسمومیّت به پیری زودرس دچار میشوند، وقتی یاخته پیر شد، به سختی میتواند نیازهای حیاتی را رفع نماید و در تکثیر آن اختلال پدید آمده و سپس میمیرد.
حتی اگر به فرض محال امکان طبیعی طول عمر ممکن نباشد، تکیه ما بر قدرت خدا و اراده الهی است. خداوند همان گونه که به کسی هفتاد سال عمر می دهد، می تواند هزار سال عمر دهد. و او است که بر همه چیز توانا است(انّ الله علی کل شی قدیر) و اگر حکمت کلی عالم اقتضا کند به کسی یا کسانی عمری دراز داده شود، خداوند قادر بر آن است.
شنبه 90 خرداد 7 , ساعت 4:52 عصر
نوشته شده توسط جوادحیدری | نظرات دیگران [ نظر]