درباره امام زمان (عج) پرسشهای متعددی مطرح است، مانند مدت عمر، فلسفه غیبت، زمان ظهور و... یکی از پرسشها این است که حضرت ازدواج نموده و فرزند دارد؟ درباره ازدواج امام و فرزند داشتن حضرت، سه احتمال قابل مطرح است: 1. حضرت ازدواج نکرده است. اگر حضرت ازدواج نکرده باشد، فرزند و ذریه نخواهد داشت. اگر این احتمال را بپذیریم، این مشکل مطرح میگردد که چرا امام معصوم (ع) به یکی از سنتهای مهم اسلامی که ازدواج باشد، عمل نکرده است؟ در جواب میتوان گفت: غیبت امام زمان (عج) از سنت ازدواج اهمیت بیشتری دارد و ترک سنت ازدواج با مقام عصمت منافات دارد.(1) 2. امام ازدواج نموده؛ از این رو به سنت ازدواج عمل کرده است، ولی اولاد و فرزند ندارد. در این جا این مشکل پیش میآید که همسر حضرت مانند ایشان باید عمر طولانی داشته باشد، که بر عمر طولانی همسر حضرت دلیلی نداریم و یا این که بگوییم همسر حضرت بعد از مدت از دنیا رفته است.(2) 3. حضرت ازدواج کرده و دارای اولاد بوده و فرزندان او نیز اولاد داشتهاند و حضرت ذریه داشته است. همان. براساس این مبنا این مشکل وجود دارد که فرزندان و ذریههای امام کجا هستند؟ برخی خواستهاند احتمال سوم را تقویت کنند و از برخی روایات استفاده کنند که امام همسر و فرزند دارد. امام رضا (ع) فرمود: الها! مایه چشم روشنی و خوشحالی امام زمان (عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذریه و تمام پیروانش عطا فرما".(3) امام صادق(ع) فرمود: کأنی أری نزول القائم فی مسجد السهلة بأهله و عیاله".(4) برخی دیگر درصدد آن هستند ثابت کنند که امام زمان (عج) ازدواج نکرده و فرزندی نیز ندارد. این عده، روایاتی را که بر ازدواج و فرزند داشتن امام (عج) دلالت دارند، ضعیف میشمرند و قابل استناد ندانستهاند. از سوی دیگر روایات فوق که بیان شد، دلالت بر وجود فرزند و همسر امام زمان (عج) دارد، ولی این دسته از روایات دلالت ندارند امام زمان قبل از ظهور ازدواج نموده و فرزند دارد؛ یعنی این دسته روایات تنها دلالت بر همسر و فرزند داشتن امام زمان دارند، ولی اثبات نمیکنند امام قبل از ظهور زن و فرزند دارد. از سوی دیگر این روایات با آن دسته از روایات که داشتن فرزند و همسر را از امام نفی میکنند، تعارض دارد. برخی از روایات هستند که تصریح دارد امام زمان(ع) همسر و فرزند ندارد. مسعودی نقل میکند: علی بن حمزه، ابن سراج و ابن سعید مکاری بر امام رضا (ع) وارد شدند. علی بن حمزه به حضرت عرض کرد: از پدرانت نقل کردهایم که هیچ امامی از دنیا نمیرود، تا فرزندش را ببیند. امام رضا فرمود: آیا در این حدیث، روایت کردهاید: مگر قائم؟".(5) این گونه روایات که بدان اشارت کردیم، درصدد نیستند وجود زن و فرزند را برای امام (ع) پیش از ظهور اثبات کنند. از سوی دیگر، روایاتی داریم که با صراحت وجود فرزند را از حضرت نفی میکند. برخی خواستهاند با تمسک به داستان "جزیره خضرا" بگویند امام عصر فرزندانی دارد و بر آن جزیره، زیر نظر وی، جامعه نمونه و تمام عیار اسلامی را تشکیل دادهاند، لیکن با بررسیهای گستردهای که انجام گرفته، جزیره خضرا افسانهای بیش نیست.(6) واقعیت آن است که نمیتوان به طور قاطع گفت: امام زمان (ع) همسر و فرزند داشته است. شاید بر همین اساس باشد که صاحبان اندیشه و تاریخ نگاران به طور قطع درخصوص داشتن و نداشتن همسر و فرزند امام زمان اظهار نظر نکردهاند. پی نوشت ها: 1.مجله حوزه، ویژهنامه امام زمان (عج)، ص 54 - 55، با تلخیص. 2.همان. 3. همان، ص 56، به نقل از جمال الاسبوع ابن طاووس، ص 510. 4.بحارالانوار، ج 52،ص 52. 5.مسعودی، اثبات الوصیه، ص 221. 6.مجله حوزه، ویژه امام زمان (ع)، ص 57، با تلخیص.
تشکیل زندگی
در این قسمت به اختصار با تکیه بر روایات و اقوال مختلف در این مورد بحث می کنیم .درباره ی نکته دوم که آیا امام زمان (ع) نیز مثل سایر افراد مؤمن تشکیل خانواده داده است یا نه ، دو جواب در این مورد وجود دارد :
اول : از آنجایی که مسأله ازدواج و تشکیل خانواده به عنوان یکی از اساسی ترین مسائل مؤمن و سنت نبوی است ، عادتا نباید امام زمان (ع) از این سنت مهم رویگردان باشد و سرباز زند ، باید مثل دیگر مؤمنین بلکه به عنوان امامی که همه ی سنت های الهی را انجام می دهد این امر را هم انجام داده باشد .
دوم : این که در برخی از روایات هم به این مطلب اشاره شده که امام زمان (ع) دارای اهل و عیال است ، گر چه روایاتی هم دیده می شود که تصریح به عدم آن دارند لذا بعضی معتقدند آن حضرت ازدواج نکرده است و دلایلی برای اثبات عقیده خود ارائه می کنند .
اما اگر امام زمان (ع) دارای خانواده است چگونه می شود ما این خانواده را نشناسیم ؟ در این نکته بحث مفصلی است که در کتب مفصل در مورد امام زمان (ع)مطرح شده است که می توان به آن ها مراجعه نمود .
محل زندگی
اما در نکته اول که راجع به محل زندگی امام زمان (ع) است ؛ اشاراتی وجود دارد که به بخشی از آن اشاره می کنم .در دعای ندبه این جمله به زبان همه ی افراد جاری است : « أین استقرت بک النوی ؛ بل أی أرض تقلک أو ثری ؟! أبرضوی أو غیرها ، أم ذی طوی ؟! عزیز علی أن أری الخلق و لا تری ، و لا أسمع لک حسیسا و لا نجوی ! ؛ (1) ای امام زمان در کجا هستی ، کدام سرزمین تو را در برگرفته است ، آیا در رضوی هستی ؟ یا در غیر آنجا ؟ آیا در « ذی طوی » هستی ؟ برای ما بسیار گران است که همه را ببینیم ولی تو دیده نشوی و از تو هیچ نه می شنویم و نه تو را می بینیم و نه احساسی از صدای تو داریم » .
این درد دلی است در دعای ندبه که به ساحت مقدس امام زمان (ع) شده است ؛ یعنی راجع به محل استقرار و محل زندگی ایشان سؤال می شود و جواب این است که ما نمی دانیم کجا هستی .
نکته مهمی که در ارتباط با زندگی و محل زندگی امام زمان (ع) در کتب تاریخی مطرح شده که بر سر زبان ها هم افتاده ؛ مثلا داستان جزیره ی خضراء آیا واقعا چنین چیزی صحت دارد ؟
در بعضی از کتب مثل بحارالانوار علامه مجلسی وکتاب نجم الثاقب مرحوم علامه محدث نوری و دیگر مآخذ ، مطالبی راجع به جزیره ی خضرا وارد شده است که شرح آن را مطرح نمی کنم ، اما چیزی که هست این داستان در میان شخصیت های برجسته ، موافقان و مخالفانی دارد که امام زمان (ع) در یک جایگاهی تحت عنوان جزیره ی خضرا زندگی کنند .
اما درباره ی موضوع کوه رضوی یا ذی طوی در بعضی منابع ، از جمله همین فراز از دعای ندبه راجع به کوه رضوی یا ذی طوی بحث به میان آمده است . آیا واقعا حضرت در کوه رضوی و ذی طوی زندگی می کند ؟
البته کوه رضوی و ذی طوی ازکوه های اطراف مدینه هستند که به عنوان نقاط مقدس به حساب می آیند و مردم به آنجا توجه می کنند . شاید وقتی هم امام زمان (ع) در آنجا رؤیت شده باشد ، اما به این معنی که در آنجا زندگی کند ، به صورت قطعی مورد قبول نیست .
نکته دیگری که باز در افکار عموم مطرح است ، سردابی است که در کنار حرم مطهر امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام ) در شهر سامرا قرار دارد ؛ آنجا سردابی است که اکنون آنجا را زیارت می کنند ، بعضی ها فکر می کنند یا معتقدند که امام زمان (ع) در آنجا مخفی شده است .آیا واقعا این طور است؟ این هم معقول و مقبول به نظر نمی رسد ، البته خود سرداب به دلیل این که هم محل زندگی امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) بوده و هم امام زمان (ع) در آنجا متولد شده ، جایگاه مقدسی است . و یکی از مصادیق آیه شریفه است که می فرماید : ( فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الأصال ) (1) که درباره ی خانه پیامبر اکرم (ص) است و خانه ائمه معصومین (علیهم الاسلام) هم جزو مصادیق این آیه به حساب می آیند . پس شاید از جمله مصادیق آن همین جایگاه و سردابی است که در سامرا وجود دارد ، اما نه عنوان این که امام زمان (ع) در آنجا پنهان باشد . از این جهت این مسأله توسط صاحب نظران مورد دفاع نیست .
به هر ترتیب ، نکته ای که اینجا قابل بحث است این است که آیا امام زمان (ع) پنهان است و در معرض دید حاضر نمی شود و یا پنهان نیست و زندگی ناشناخته ای دارد که دیگران ممکن است او را ببینند ولی او را نشناسند ؟
از روایات در این باب هر دو نظر را می توان دریافت ، اما آنچه را که غالب روایات و نظرات به آن توجه دارند این است که امام زمان (ع) از دید همه پنهان نیست ، امام زمان (ع) به آن معنی نیست ، به تعبیر حضرت آیت الله حسن زاده آملی که فرمودند « ما غایبیم ، او غایب نیست » او هر وقتی که بخواهد می تواند هر کجا و هر کسی را ببیند ، این ما هستیم که نمی توانیم هر وقتی که اراده کنیم او را ببینیم .
در دعای ندبه می خوانیم : « بنفسی أنت من مغیب لم یخل منا ، بنفسی أنت من نازح ما نزح عنا ؛ جانم فدایت ای پنهانی که از میان ما بیرون نیستی ، جانم فدایت ای دور از نظری که از ما دور نیست».
بنابراین امام زمان (ع) غایب به معنی پنهان از انظار همه نیست ، بلکه پنهان از انظار بعضی ها زندگی ناشناخته ای دارد که در جمع هست اما جمع او را احساس نمی کنند و او را نمی بینند و یا او را می بینند و نمی شناسند .
حال در این باب روایتی را خدمت شما مطرح می کنم . در یک جمله ای ، دومین نایب خاص امام زمان (ع) این گونه توضیح داده است : « و الله ! ان صاحب هذا الأمر یحضر الفرائض کل سنه ، فیری الناس یعرفهم و یرونه و لا یعرفونه ؛ (2) به خدا قسم صاحب الامر امام زمان (ع) در همه ی مراسم هرساله ( ظاهرا منظورش مراسم حج باشد ) حضور پیدا می کند ، او مردم را می بیند و مردم را می شناسد ، اما مردم او را می بینند ولی او را نمی شناسند .»
با توجه به این جمله ، امام زمان (ع) در میان مردم حضور پیدا می کند ، اما مردم او را نمی شناسند ، منتها نه در جای معین و مشخص که در این باره حرف ها و احادیث و اخبار فراوانی وارد شده است .
حدیث دیگری از قول امام صادق (ع) است که می فرمایند : « إن للقائم غیبتین یرجع فی إحداهما و الأخری لا یدری أین هو یشهد المواسم یری الناس و لا یرونه » . (3)
این حدیث می گوید : امام زمان (ع) دو غیبت دارد ؛ در یک غیبت بر می گردد . ظاهرا همان مساله غیبت صغری است و در غیبت دیگر امام زمان (ع) را نمی بینند، اومردم را می بیند ولی مردم او را نمی بینند ، در مراسم حضور پیدا می کند ، اگر هم خداوند بخواهد قدرت دید مردم را می گیرد ، به گونه ای که او در جمع باشد واو را نبینند . به هر ترتیب چیزی که می شود بیشتر به آن توجه کرد این است که امام زمان (ع) در میان مردم هست ، در مراسم شرکت می کند . در نقاط مختلف می رود ، به زندگی عموم خصوصا شیعیان خودش اشراف دارد و هیچ چیز از نظرش پنهان نیست ، اما در جایگاه های مقدس و مشاهد مشرفه رفت و آمد زیادی می کند و در شهر هایی ؛ مانند مکه ، کربلا ، نجف ، سامرا و همه ی مکان های مقدسی چون مسجد جمکران ، مسجد سهله ، مسجد کوفه توسط کسانی که لیاقت رؤیت او را داشته باشند ، زیاد دیده می شود .
در کتاب غیبت نعمانی روایت دیگری هم که ابوحمزه ثمالی از قول امام صادق (ع) یا امام باقر (ع) نقل می کند ، می گوید : امام زمان (ع) غیبتی دارد که ناگزیر است از این غیبت و زندگی سری و ناشناخته ، و در جای معینی هم زندگی نمی کند. اما در پایان این حدیث این جمله است که : « مدینه جای خوبی است » .
از این حدیث می توان فهمید ، جایی که آن حضرت بیشتر مواقع حضور پیدا می کند و یا به صورت ناشناخته زندگی می کند « مدینه طیبه » است ؛ یعنی مدینه النبی (ع).
بنابراین بر حسب اعتقادی که داریم ، امام زمان (ع) را ناظر بر همه ی امور و مشرف بر همه ی مکان ها می دانیم و چیزی نمی تواند جلوی اطلاعات امام را بگیرد تا اطراف و اکناف عالم از زیر دید و اشراف اطلاعات و علم امام زمان (ع) مخفی بماند .
ایشان در همه جا حضور دارند اما نه به معنای حضور مادی بلکه اشراف دارد و هر جایی هم که بخواهد حضور پیدا کند ، محدودیتی ندارد و ما باید همه جا خودمان ، اموالمان و رفتارمان را حفظ کرده و مجالس و معابر ، مراسم مذهبی و محیط زندگی خودمان را به گونه ای بسازیم که این لیاقت را داشته باشیم تا وجود مقدس امام زمان (ع) هم اگر حضور ناشناخته ای پیدا کرد ان شاءالله از رفتار و حالات و اخلاق و اعمال و وضعیت جامعه ی ما راضی باشد و قلب مقدسش از همه ی ما خشنود گردد.
از جمله جاهایی که امام زمان (ع) حضور پیدا می کند و حضور دائمی دارد و مستمرا می رود ، کربلای ابا عبدالله الحسین (ع) است و این طبیعی است . این یکی از ظلم هایی است که دل امام زمان (ع) را داغدار کرده و همیشه انتظار دارد خداوند پرده از رخسارش برکشد تا این مظلومیت را از دنیا برطرف کند و همچنین مظلومیت جده ی سادات حضرت زهرا (س) که مظلومه بزرگ تاریخ است .
امام زمان (ع) از جمله اقداماتی که پس از ظهورش انجام می دهد ، گرفتن انتقام از دشمنان حضرت زهرا (س) است . برای این که یکی از القابشان منتقم است و انتقام خون به ناحق ریخته ی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و انتقام مظلومیت حضرت زهرا (س) را خواهد گرفت .
آیا هیچ مظلومی ، مظلوم تر از صدیقه طاهره (س) هست ؟ با آن همه توصیه های خداوند در قرآن کریم به امت پیامبر اکرم (ص) : ( قل لا أسئلکم علیه أجرا إلا الموده فی القربی » (4) ؛ « ای پیامبر ! بگو جز محبت نزدیکانم ، اجری و مزدی از شما نمی خواهم » .
از رحلت پیامبر اکرم (ص) که نسبت به حرمت خاندانش توصیه اکید می فرمود چند روزی بیشتر نمی گذرد که درب خانه ی وحی و رسالت و خانه امامت و ولایت به آتش کشیده می شود و یگانه دختر رسول خدا و یادگار مصطفی به جرم دفاع از امامت و ولایت به شهادت می رسد و این امام زمان (ع) است که باید انتقام این مظلومه را بگیرد .
پی نوشت:
1. دعای ندبه .
2. سوره نور ، آیه 36.
3. مهدی موعود ، ص 930.
4. بحارالانوار : 156/52.
5. سوره شوری ، آیه 24.
احترام به علما و اساتید |
ارزش علم و دانش در قرآن: یکی از ارزشهای اسلامی در قرآن، «علم و دانش» است. «... هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ...»[1] «آیا دانایان و نادانان با هم برابرند؟». آیا کسانی که در تحصیل فضایل و آگاهیهای مفید و مؤثر در کمال خویش گام بر میدارند، با گروهی که از حیات جز خواب و خوراک و... چیزی نمیدانند برابرند؟ شکی نیست که برتری و ارجحیت، همانا از آن کسانی است که در راه تحصیل علم گام بر میدارند، و ساعتهایی را به تعلیم و تعلم سپری میسازند و از دیار جهالت و لو چند قدم در شبانه روز به سوی عالم علم و نور، هجرت میکنند: آن را که فضل و دانش و تقوا مسلّم است هر جا قدم نهد قدش خیر مقدم است در پیشگاه علم مقامی عظیم نیست از هر مقام و مرتبهای علم، اعظم است جاهل اگر چه یافت تقدّم مؤخر است عالم اگر چه زاد مؤخّر مقدّم است جاهل به روز فتنه ره خانه گم کند عالم چراغ جامعه و چشم عالم است در دین مقدس اسلام و سیره عملی پیامبر و اهل بیت همواره بر تکریم علما و دانشمندان دین تأکید شده است. چنانکه امام موسی کاظم ـ علیه السّلام ـ فرمود: «عَظِّمِ الْعالِم لِعِلمِهِ وَدَعْ مُنازَعَتَهُ[2]؛ عالم را به جهت علمش تعظیم و احترام کن و با او منازعه منما.» امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «مَنْ وَقَّرَ عالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ[3]؛ کسی که به عالمی احترام نماید، به خدا احترام نموده است.» پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «اَکْرِمُوا الْعُلَماءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَهُ الْأَنْبِیاءِ فَمَنْ أَکْرَمَهُمْ فَقَدْ اَکْرَمَ اللهَ وَرَسُولَهُ[4]؛ دانشمندان را گرامی دارید که آنها وارثان پیامبرانند و هر که آنان را احترام نماید، خدا و رسولش را احترام نموده است.» انگیزه تکریم علما این همه تکریم و احترام نسبت به عالمان در فرهنگ دین، بدین جهت است که آنان انسانهای متعهد، راهنمای مردم، مخالف بدعتها، پاسدار اندیشههای ناب، طرفدار حقوق محرومان، روشن کنندهی چراغ امید در دل آنان و... هستند و گرنه، این همه تکریم برای کسانی که از تعهد و مسئولیت بهرهای نبردهاند معنا ندارد. کسی که اندک آشنایی با تاریخ حوزهها داشته باشد، میداند که تنها عالمان الهی بودهاند که از میان مردم برخاستهاند و همراه آنان زندگی کردهاند و در غم و شادی شریک آنان بودهاند و هر جا خطر و دشواری بوده است، خود را سپر بلا نموده و از شرافت و عزت مردم دفاع کردهاند. اینها و صدها ویژگی دیگر، زمینهی تجلیل و تکریم از علمای صالح و راستین را فراهم نموده است. چگونه به علما احترام کنیم؟ 1ـ با تکذیب نکردن آنان: گفتهی علما را به مجرد اینکه با فکر و عقیدهی شما جور در نمیآید، تکذیب نکنید. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: در برابر عالم زیاد نگویید که «قال فُلان و قال فُلان خلافاً لقوله[5]؛ فلان عالم چه فرموده و فلان عالم دیگر چه مطلبی بر خلاف گفتهی شما فرموده است.» 2ـ با خدمت کردن به آنان؛ علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «إذا رَأَیْتَ عالِماً فَکُنْ لَه خادِماً[6]؛اگر عالمی را دیدی به او خدمت کن. 3ـ با دیدار و زیارت آنان: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «مَنْ زارَ الْعُلَماء فَقَدْ زارَنِی وَ مَن جالَس الْعُلَماء فَقَد جالَسَنِی وَ مَنْ جالَسَنِی فَکَأَنَّما جالس رَبِّی[7]؛ کسی که به دیدن علما برود، گویا به دیدن من آمده و کسی که همنشین علما شود، گویا همنشین من شده و کسی که همنشین من باشد، گویا همنشین خداوند و مأنوس با اوست». و در روایت دیگر، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: «زیارت کردن علما نزد خدا محبوبتر است از هفتاد حج و عمره مقبول و خداوند هفتاد درجه، مقام زائر علما را بالا میبرد و رحمتش را بر او نازل میکند.»[8] 4ـ بیشتر شنیدن: امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: «إذا جَلَسْتَ إلی عالِم فَکُنْ عَلی اَنْ تَسْمَعَ أحْرص مِنْکَ عَلی أن تَقُول[9]؛ هرگاه با دانشمندی همنشین شدی، سعی کن بیشتر از آنکه سخن بگویی، گوش کنی.» حکایتهایی از احترام به علمای اسلام 1ـ از آیت الله وحید بهبهانی؛ آن عالم جلیل القدر و مرجع عصر، پرسیدند که چگونه به این مقام رسیدهای؟ فرمود: اگر به جایی رسیدهام، مرهون احترامی است که برای فقها و علمای اسلام گذاشتهام.[10] 2ـ مرحوم آیت الله بروجردی؛ در مسجد بالاسر کنار مرقد مطهر حضرت معصومه ـ علیها السّلام ـ تدریس میکردند؛ در یکی از روزها هنگام درس، آقا متوجه شدند که یکی از شاگردان او به قبر حاج شیخ عبدالکریم حائری تکیه داده است، با تندی به او فرمود: آقا به قبر تکیه نکنید، این بزرگان برای اسلام زحمت کشیدهاند، به آنان احترام بگذارید. آیت الله بروجردی برای کتب علمی و دینی، احترام بسیاری قایل بودند و میفرمودند: «در تمام عمرم در اتاقی که کتب حدیث، حتی دارای یک حدیث باشد نخوابیدهام.»[11] 3ـ در یکی از روزها مجلس مباحثهای با حضور مأمون (خلیفهی عباسی) و علمای عصر تشکیل شده بود مردی پریشان حال با لباسی کهنه وارد شد و در آخرین صف حضّار نشست. مسألهای در مجلس مطرح گردید، آن مرد، جوابی بسیار عالی داد، به طوری که توجه عموم به وی جلب شد و تمام علمای مجلس، تحسینش کردند. خلیفه دستور داد او را بالای مجلس در صف علمای بزرگ نشاندند. مسألهی دیگری طرح شد و همان مرد دوباره بهترین پاسخ را گفت. این بار به فرمان مأمون او را بالاتر از همهی حضار، نزدیک جایگاه خلیفه جای دادند. پس از ساعتی مجلس پایان یافت و علما تدریجاً بازگشتند. مرد ژنده پوش نیز از جای برخاست تا برود، خلیفه امر کرد بماند. طولی نکشید که بزم شراب گسترده شد و ساقیان آمادهی کار شدند. مرد عالم از مشاهدهی آن وضع، سخت نگران گردید، از جا برخاست و با کسب اجازه آغاز سخن کرد و گفت: «من امروز با پریشانی حال و زشتی صورت و کهنگی لباس در مجمع علما شرکت کردم، عقل ناچیزم مرا از آخر مجلس به صف بزرگان رسانید و سپس مرا به کنار خلیفهی مسلمانان رسانید، سزاوار نیست شراب بنوشم و عقلی که باعث ترفیع مقامم گردید از خویشتن جدا سازم، به علاوه من خائفم از اینکه مستی،عنان نفسم را از کفم برباید و مرتکب عمل نامناسبی شوم و در نظر خلیفهی مسلمانان خوار گردم. مأمون سخنان مرد عالم را شنید و او را از شرکت در مجلس شراب معاف داشت و دستور داد صد درهم به وی دادند.»[12] 4ـ در دو گوشهی مسجد، دو گروه دور هم حلقه زده و نشسته بودند، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ وارد شد و به هر کدام نظری افکند و پرسید: آقایان چه میکنند؟ به عرض رسید که یکی از این دو دسته به ذکر خدا و دعا مشغولند و گروه دیگر مشغول مذاکرهی علمی هستند. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: «هر دو دسته در راه خیر و سعادتند، ولی من به گروهی ملحق میشوم که مذاکرات علمی دارند؛ زیرا من مبعوث شدهام که مردم را به علم و کمال سوق دهم و سپس به جمع آنها پیوست.»[13]. 5ـ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مجلسی که بزرگان و سالخوردگان اصحابش حضور داشتند، از هشام بن حکم که جوانتر از همه بود، احترام فراوان به عمل آورد و او را بالاتر از همه نشانید، به خاطر اینکه جوانی عالم و گویندهای توانا بود. [14] احترام امام هادی ـ علیه السّلام ـ به عالم 6ـ یکی از فقهای شیعه بر امام هادی ـ علیه السّلام ـ وارد گردید، در حالی که جمعی از علویین و بنی هاشم در محضر امام ـ علیه السّلام ـ بودند. حضرت به آن عالم احترام نمود و جای خود را به او داد. این کار بر علویین و بنی هاشم گران آمد. یکی از آنها نتوانست تحمل کند، به خدمت امام ـ علیه السّلام ـ رفت و عرض کرد: «یابن رسول الله! آیا شما یک عالم را بر بنی هاشم مقدّم میداری؟» حضرت فرمود: مگر خداوند در قرآن نفرموده: «... اِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحوُا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللهُ لَکُمْ...[15]؛ ای مؤمنان! هرگاه به شما گفته شد که جایی را در مجلس بگشایید، چنین کنید تا خداوند نیز نسبت به شما در کارهایتان گشایش به وجود آورد.» و بعد فرمود: «... یَرْفَعِ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ اُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ...[16]؛ خداوند، مؤمنان و عالمان را بر دیگران به درجاتی برتری داده است.» پس چرا ناراحتید از اینکه من یک عالم را به خاطر اینکه خداوند او را بالا برده و عظمت داده برتری دادهام؟ این عالم فلان ناصبی را با اقامهی دلیل و برهان محکوم کرده است و این فضیلت بزرگی است.»[17] حکایتهایی از احترام به استاد 1ـ فرزند حضرت آیت الله العظمی حائری ـ رحمه الله ـ بنیانگذار حوزهی علمیه قم، از پدرش نقل کرده که فرمود: توفیقاتی که در زندگی نصیب من شد و در پرتو آنها توانستم حوزه را تشکیل دهم، همه مرهون خدماتی است که به استادم؛ مرحوم سید محمد فشارکی ـ رحمه الله ـ کردهام. زمانی ایشان به شدت بیمار شدند و کار بدان جا کشید که من مدت شش ماه، برای قضای حاجت ایشان، طشت مهیّا میکردم و بدین عمل افتخار میکردم. 2ـ بسیاری از علمای بزرگ هنگام یاد کردن از استاد خود با جملهی «روحی فداه» علاقه و محبت عمیق و سرشار خود را به استاد ابراز میکردند که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم: امام خمینی ـ قدس سره الشریف ـ نسبت به استاد خود آیت الله شاه آبادی ـ رحمه الله ـ چنین شیوهای داشتند هرگاه به مناسبتی نام او به میان میآمد، میفرمودند: «شیخ عارف کامل ـ روحی فداه ـ ». |
به گزارش فارس، سیده زهرا حسینی راوی کتاب "دا " صبح امروز سهشنبه به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر با حضور در صحن علنی پارلمان به درخواست نمایندگان به بیان سخنانی پرداخت و ضمن تبریک سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا (س)، اظهار داشت: چه زیباست سوم خرداد؛ روزی که در ?? سال پیش جوانان غیور ایران اسلامی با همت مردانه خود توانستند این روز را برای برای ما رقم بزنند؛ روزی که تمام دنیا در برابر ملت ایران ایستاده بود ولی مردم این سرزمین با همت و والایشان توانستند این قدرت پولادین را از سر راه بردارند و مشتی بر دهان قدرتهای بزرگ بزنند.
وی همچنین تصریح کرد: امروز ?? سال از آن روز میگذرد اما هنوز زخم خرمشهر التیام نیافته و عفونی شده است.
راوی کتاب "دا " بر همین اساس تصریح کرد: امیدوارم وکلای ملت اجازه ندهند این عفونت تبدیل به سرطان شود.
حسینی در بخش دیگری از سخنان خاطرنشان کرد: خدا میداند که مردم خرمشهر و آبادان و شهرهای جنگ زنده هنوز نمیتوانند آن طور که لایقاند، در این روز شادی کنند. من از شما که نمایندگان این ملت هستید، تقاضا میکنم به مسئولیت بزرگی که بر گردن دارید، عمل کنید. روزی که شما از مردم رأی گرفتید و به مجلس آمدید، برای این بود که مشکلات مردم را حل کنید.
وی افزود: هنوز مردم خرمشهر و آبادان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند و من از شما میخواهم که اجازه ندهید خون شهداء به هدر رود و خانواده شهدا بگویند کاش عزیزانمان از دست نمیرفتند تا ما امروز در این حد ذلیل نمیشدیم.
حسینی همچنین متذکر شد: بنده مشکلات را به رهبر معظم انقلاب گفتهام و ایشان به من دلداری دادند و فرمودند که "حتما پیگیری میشود " و من امیدوارم که شما نمایندگان شریف ملت ایران به فکر مردم مظلوم خرمشهر باشید و اجازه ندهید که مردم این شهر از بین بروند.
وی با بیان اینکه دشمنان برای نابودی اسلام کمر بستهاند، گفت: کاری کنید که اگر حملهای به کشور شد، مردم از دل و جان از این کشور دفاع کنند و اجازه ندهید که مردم در فقر و بیکاری و فحشا زندگی کنند.
حسینی همچنین تأکید کرد: بنده چند روز پیش به خاطر یک ضرورت به منطقه بالای شهر تهران رفته بودم و در آنجا دیدم که خانمها بدون روسری در حال رانندگی هستند، نه اینکه روسری از سرشان افتاده و دور گردانشان باشد، اصلا روسری وجود نداشت.
راوی کتاب دا در ادامه سخنانش گفت: آیا ما شهید دادیم که فحشا همه جا را بگیرد و آیا ما شهید دادیم که قاچاقچیها مواد مخدر در کشور توزیع کنند؟
حسینی در خاتمه گفت: با مشت آهنین نمیشود قوانین الهی را پیاده کرد بلکه با محبت میتوان این قوانین الهی را در کشور اجرا کرد.
باسمه تعالی
زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار میباشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد میباشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثالزدنی میباشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیدهی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمیباشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر مینمایند. اما نکتهای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت میشود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار میباشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن میتواند به عالیترین رتبههای روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمییابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله میتوان به آیهی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.
نام، القاب، کنیهها نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است. فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده میباشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند. زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش میایستاد (مشغول عبادت میشد)، نورش برای اهل آسمان میدرخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین میدرخشد." صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1) کنیههای فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و... ام ابیها به معنای مادر پدر میباشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف میستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمینمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم میگذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.
مادر و پدر همانگونه که میدانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند میباشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد میشد و او را بزرگ زنان قریش مینامیدند.
ولادت فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت میدهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان میباشند." اکثر مفسران شیعی و عدهای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نمودهاند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نمودهاند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب میکند و میفرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
|