سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوشا کسى که معاد را به یاد آورد ، و براى حساب کار کرد ، و به گذران روز قناعت نمود ، و از خدا راضى بود . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 90 خرداد 22 , ساعت 4:25 عصر
   


حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )


امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت .
نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است .
القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است .
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .
مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای  بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی  کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد .
" از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی  دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی  برده است ، در تاریخ معروف است " .
از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود .
مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند .
در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی  و زیادی سالهای عمر ندارد .
باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی  در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری  پاسخ گفت .
برای نمونه ، یکی از مناظره های  ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی  برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید .
گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟
گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید .
گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود .
خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟
من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند .
یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی  المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید .
دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی  به حضرت ابوجعفر محمد بن علی  کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟
آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید .
حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی  پاسخ آن را می گویم .
این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامی  آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد .
خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی  باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد .
معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند .
ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است
. سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری  می گویم .
معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری  و لشکری حاضر هستند ، حتی  خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی  که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد .
این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد .
روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که پیرمردی  سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می فرمایی  مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس .
یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید .
سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند .
مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی  که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی  عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد .
امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند :
ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی  مشهور - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند .
اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند .
فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند .
عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده سیاسی او را نیز بدانم .
ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .
اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی  ، می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است یعنی  شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند .
ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدین سان دستگاه جبار عباسی  با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه ظالمانه !

شهادت حضرت جواد (ع )
این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت .
آثار فکری و روایاتی  که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی  که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است .
دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید .
امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود .
از این جهت ، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد .
این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید .
آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سیاه روی  دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد .
امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی  نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت .
ام الفضل سیه کار با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشیمان و گریان شد ، اما پشیمانی  سودی نداشت .
حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گریه می کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی  که نتوانی از آن نجات بیابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای  دیگری هم نقل شده است .

زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )

زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت .
حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است .
فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدین شرح :

1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )
2 - ابواحمد موسی مبرقع
3 - ابواحمد حسین
4 - ابوموسی عمران
5 - فاطمه
6- خدیجه
7- ام کلثوم
8- حکیمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت .


بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت . قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زیارتگاه شیعیان و دوستداران است .




یکشنبه 90 خرداد 22 , ساعت 4:20 عصر


کلامی از علامه جوادی آملی


استغفار بر طرف کننده بوی بد گناه

برای اینکه این راه را طی کنیم، اوّلین شرط آن است خود را معطّر کنیم. معطّر کردن به این است که از بوی بد برهیم، یا بدبو نباشیم، یا اگر بوی بدی داشتیم و داریم آن را با عطر برطرف کنیم. وجود مبارک امیرالمؤمنین طبق نقل مرحوم شیخ طوسی از رسول گرامی «علیهما آلاف التحیة و الثناء» نقل می‌کند آن حضرت فرمود: «تُعطِّروا بِالاِستغْفار لا تَفْضِحنکم رَوائحَ الذُّنوبِ» یعنی با استغفار، خود را معطر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند، یک انسان گناهکار، بدبو است و قیامت بوی بد عدّه‌ای ظهور می‌کند. آنها که معطرند و خوشبو هم برای خود راحتی آفریده‌اند هم برای دیگران، اگر کسی گناه نکرد معطّر است، اما اگر خدای ناکرده آلوده شد، قبل از هر چیز شایسته است خود را با استغفار معطّر کند.


دو ذکر برای رفع دین


?- «اللّهمّ أغْنِنِی بِحَلالکَ عَنْ حَرامِک و أَغْنِنِی بِفَضْلِکَ عَمَّن سِواک».
«خداوندا، به حلال خود مرا از حرامت بى‏نیاز کن، و به فضل خودت مرا از غیر خودت بى‏نیاز کن».
?- «سبحان اللَّه العظیم و بحمده استغفر اللَّه و أسأله من فضله».
سپاس خداوند را که منزه است و از او طلب مغفرت و فضل را خواستارم»
الآداب الدینیة للخزانة المعینیة، ص: ???


ثواب هفتادبار استغفار


حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: هر کس هنگام سحر، هفتاد بار استغفر اللَّه بگوید جزو افرادی که خدا در شأنشان فرموده: «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» خواهد بود.

ارشاد القلوب ترجمه رضایی ج?ص???



استغفار بعد از نماز واجب

امام باقر (ع ) فرمود: هر که بعد از نماز واجب سه بار بگوید: «استغفر الله الذى لا اله الا هو الحىّ القیوم ذوالجلال و الاکرام و اتوب الیه؛

کلید آمرزش گناهان

امام صادق (ع ) فرمودند: هیچ مؤ منى نیست که در شبانه روز مرتکب چهل گناه کبیره شود، آن گاه با پشیمانى بگوید: استغفر الله الذى لا اله الا هو الحى القیوم بدیع السموات و الارض ذالجلال و الاکرام و اسئله ان یتوب على، از خداوندى که جز او خدایى نیست، زنده است و قیوم و پدیده آورنده آسمان ها و زمین ، که بزرگ و عزیز است ، آمرزش خواسته و از او مى خواهم مرا ببخشد)، مگر این که خداوند آن گناهان را مى آمرزد. ثواب الاعمال ، ص ???


شنبه 90 خرداد 21 , ساعت 6:39 عصر

آیا پیکر پاک امامان هم بعد از وفات در خاک از بین میرود !

با توجه به اینکه در قرآن اشاره شده است که همگان پس از مرگ جسمشان از بین میرود میخواستم جواب این سئوال رابدانم که آیا شامل حال پیامبران و امامان هم میشود یا خیر

پاسخ: 
 گرچه در قرآن در این باره که همه بدن ها بعد از مرگ در قبر می پوسند ، چیزی بیان نشده، ولی به طور طبیعی برخی از بدن ها از این گزند مصون اند . حال باید گفت پوسیده نشدن یا دیر پوسیده شدن بدن مرده موهبت محسوب می‌شود. یک نوع امتیاز است، زیرا به لحاظ فرایند طبیعی هر بدنی بعد از مرگ و جدایی روح از آن، نیروی حیات و نگاهدارنده و حافظ از پوسیدگی و تخریب خود را که روح و قوای آن است، از دست می‌دهد و در معرض پوسیدگی و متلاشی شدن قرار می‌گیرد. اگر بدنی بر اثر احاطه و اشراف روح بعد از مرگ بر آن و یا پرتوی معنویت و اعمال صالح که در دنیا انجام داده ، آن را از پوسیدگی حفظ کند، بالاترین امتیاز محسوب می‌شود، از این رو امیر مومنان یکی از افتخارات اهل بیت را عدم پوسیدگی بدن شریف آنان ذکر نموده : «انه یموت من مات منا و لیس بمیت و یبلی من بلی منا و لیس ببال؛(1) هر که از ما می‌میرد، در حقیقت نمرده است، و چیزی از ما کهنه و پوسیده نمی‌شود». ائمه به دلیل این که بدن شریف آنان از پوسیدگی مصون است، این به عنوان امتیاز بزرگی برای آن­ها بیان شده، بنا بر این اگر عدم پوسیدگی بدن بعد از مرگ نصیب هر کسی بشود، موهبت و امتیاز است. روح گر چه بعد از مرگ رابطه تدبیری و صوری با بدن ندارد، ولی رابطه مادی و اشراف و احاطه بر آن همواره دارد. از این رو گفته شده: ارتباط روح با بدن مادی و با قبر خاکی و توجه خاص آن به بدن مادی خود و به قبر خویش موجب می‌شود که بتوان از این طریق بهتر و کامل تر با روح رابطه برقرار نمود و به او توجه کرد. نیز توجه او را جلب نمود. مخصوصا در روزها و ساعات اول. به همین لحاظ می‌بینیم در متون اسلامی تاکید شده که مومنان به زیارت قبور بروند. برای اهل قبور دعا و طلب رحمت و مغفرت کنند. پیداست که دعا و طلب مغفرت و تلاوت قرآن در هر جا و مکانی برای اموات خوب است. به آنان می‌رسد، ولی چه بهتر که بر سر قبر باشد، زیرا در این صورت رابطه باطنی با ارواح و با نظام برزخی بهتر و کامل‌تر بوده، ثمرات دعا و طلب مغفرت بیش­تر عاید آنان خواهد شد. علاوه بر این که ارواح بر اساس توجه و ارتباط خاصی که به بدن مادی و قبر خود دارند، با حضور مومنان در سر قبور سرور و شادی خاصی پیدا کرده و بیش­تر محفوظ می‌گردند. (2) اگر بدن نپوسد و یا دیرتر بپوسد ،موارد یاد شده بهتر تامین شده و تحقق می‌یابد. چون ارتباط روح با بدن سالم و نپوسیده بیش تر است تا بدن که متلاشی گردیده و پوسیده و جذب خاک شده و پراکنده گردیده است، بنابراین به دلیل مداوم بودن ارتباط مادی و اشراف و احاطه روح بر قبر و بدن، سالم بودن آن می‌تواند امتیاز و موهبت تلقی گردد. گفتنی است که گرچه بسیاری از اجساد در قبر می‌پوسند ، ولی پوسیدگی دلیل منفی تلقی نمی‌گردد. نشانه آن نیست که صاحب آن بدن فردی ناصالح بوده است. چه بسا افرادی بدن شان بعد از مدتی متلاشی شده و بپوسد، در حالی که انسان های صالح بوده اند. مقام روح و نفس غیر از شرایط حاکم بر بدن انسان است. جنازه چه در قبر بپوسد و چه نپوسد، بدن لباسی است که بعد از مرگ از روح جدا شده و در خاک قرار می‌گیرد . روح پاک در مقام شامخ خود متنعم به نعمت‌های الهی می‌شود. چه بسا اجسادی از شهدا و علمای بزرگ در دنیا قطعه قطعه شده و آتش زده شده و خاکستر گردیده و مدت‌ها بر سر چوبه دار بوده‌اند، ولی روح بلند آنان در نعمت و آسایش در برزخ بوده‌اند. ولی برخی از بدن‌های افراد صالح سال‌ها سالم می‌مانند. البته نه از روی تصادف بلکه بر اساس اسراری نهفته که بر ما پوشیده است. ارواحی که دارای عظمت و بزرگی خاصی هستند‌، ارتباط آن ها با بدن شان بعد از مرگ نیز به نوعی برقرار است. بنا بر این برخی اجساد صالحان همواره از پوسیدگی مصون می‌ماند. گرچه سالم ماندن بدن برخی صالحان دلیل بر عظمت آن هاست، ولی پوسیده شدن ابدان برخی دیگر از صالحان نشانة عدم عظمت روح و معنوی آن ها محسوب نمی‌شود، زیرا در این گونه امور اسراری نهفته است که درک جزئیات آن برای همگان مقدور نخواهد بود. طبق روایات برخی اعمال خاص می تواند موجب سلامت بدن خاکی در داخل قبر گردد. پی‌نوشت‌‌ها: 1. نهج البلاغه، خطبه 87، بند 16. نشرموسسه امیر المومنین ، قم ،1380 ش. 2. محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج 2، ص 252، نشر امیر کبیر،

شنبه 90 خرداد 21 , ساعت 6:30 عصر
آیا تعداد 313 نفر یاران امام زمان(عج) مشخص است؟
در مورد تعداد یاران حضرت مهدی (عج ):سه دسته روایات وجود دارد
دسته اول :روایات متعدد (مستفیض ) از ائمه (ع) به ما رسیده است که یاران حضرت مهدی 313 نفر به تعداد یاران پیامبر در جنگ بدر هستند، (منتخب الاثر، صافی گلپایگانی ، الفصل السابع ، الباب الخامس ، بیست و پنج روایت را با این مضمون گردآوری کرده است ) و در منابع روایی اهل سنت نیز همین تعداد به عنوان یاران حضرت مهدی بیان شده است ، (مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نور الدین هیثمی ، ص 119؛ الحاوی للفتاوی السیوطی ، ج 2، ص 150، هر دو کتاب در الموسوعه الامام المهدی ، به نقل از ((چشم به راه مهدی ))، جمعی از نویسندگان ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ، ص 365).
دسته دوم :روایاتی که یاران ایشان را ده هزار نفر ذکر می کند، (الغیبه ، نعمانی ، ص 307؛ بحارالانوار، ج 52، ص 306 و 326).
دسته سوم :روایاتی که می گوید تمام شیعیان در گرد حضرت جمع می شوند و یا می گوید اهل شرق و غرب زمین با نهضت او همراه می شوند، (منتخب الاثر، صافی گلپایگانی ، الفصل السابع ، الباب السادس ، ص 597).
نتیجه ی جمع این روایات ، با توجه به قرائن و شواهدی که از خود همین روایات استفاده می شود این است که یاران خاص حضرت که

((امام صادق (ع):گویا می نگرم به قائم (عج ) بر فراز منبر کوفه ، در حالی که یارانش پیرامون او حلقه زده اند. آنان پرچمداران و کارگزاران امام بر روی زمین هستند))، (کمال الدین ، ص 673). از یاران خاص یعنی 313 نفر، در روایات تعبیر به ((نقبائ)) و ((خواص )) نیز شده است ، (بحارالانوار، ج 53، ص 7). این عده ، کسانی هستند که خداوند آنان را از قبل از ظهور حضرت مهدی (عج )، به سبب قابلیت و لیاقتشان برگزیده است ، (همان مصدر). یاران خاص (313 نفر) نخستین کسانی هستند که گرد حضرت جمع می آیند و دعوت جهانی امام مهدی با آنان شروع می شود پس از آشکار شدن دعوت حضرت ، تعداد ده هزار نفر، کسانی هستند که به امام (ع) می پیوندند و به عنوان هسته اولیه نیروهای حضرت ، تحت فرماندهی همان 313 نفر، قیام جهانی امام زمان با این عده آغاز می شود:((امام جواد(ع):زمانی که سیصد و سیزده نفر از یاران خاص امام قائم به خدمت آن بزرگوار رسیدند حضرت ، دعوتش را به جهانیان آشکار می کند و وقتی این تعداد به ده هزار نفر رسید، به اذن خداوند متعال قیام مسلحانه می کند))، (بحارالانوار، ج 52، ص 283، حدیث 10). و در ادامه ی نهضت ، توده های انبوه مردم از سراسر جهان که در انتظار منجی بشریت به سر می برند و از ظلم و ستم به ستوه آمده اند، به ایشان می پیوندند، (منتخب الاثر، الفصل السابع ، الباب السادس ، ص 597؛ الملاحم و الفتن ، سید ابن طاووس ، ص 65).


1 ) یاران خاص حضرت که هسته اصلی نیروها را تشکیل می دهند و فرماندهان و کارگزاران حضرت مهدی (عج) هستند، سیصد و سیزده نفر به تعداد اهل بدر می باشند: 2. این که آیا یاران خاص یعنی 313 نفر، تاکنون تکمیل شده اند یا نه ؟مانند بسیاری از امور دیگر برای ما معلوم نیست چون در مورد این نفرات ، تنها جز شمردن صفاتی از آنان ، در روایات نام آنان به خصوص ذکر نشده جز برخی افراد مثل اصحاب کهف ، سلمان ، مالک اشتر، (رجعت ، علامه مجلسی ، کانون پژوهش ، اصفهان ، چاپ اول ، ص 45). 3. نکته ای که باید به آن توجه داشت ، اینکه در مورد زمان ظهور حضرت - که خداوند به آن عالم است - در روایات اموری به عنوان علائم و زمینه ها و شرایط ظهور حضرت ذکر شده است ، که یکی از آنها تکمیل یاران خاص یعنی 313 نفر است اما این تنها شرط نیست تا با تکمیل این عده ، حضرت ظهور کنند بلکه علاوه بر این حصول شرایط دیگری نیز لازم است .

سه شنبه 90 خرداد 17 , ساعت 7:31 عصر

مضرات استفاده از ‌طلا برای مردان

طلا

طلا از جمله فلزهای زینتی به شمار می‌ رود که طرفداران زیادی دارد و به خصوص خانم‌ ها علاقه ی زیادی به آن نشان می ‌دهند و بالطبع از اشکال مختلف آن به عنوان زیورآلات استفاده می ‌کنند.

در این میان حتما شنیده ‌اید که استفاده از طلا برای مردان منع شده و در اسلام این کار عملی حرام معرفی شده است ولی تا به حال شده از خودتان بپرسید چرا زنان مجاز به استفاده از طلا هستند ولی مردها نباید از این فلز قیمتی و زینتی بهره‌ مند شوند؟ به طور کلی هر موضوعی که اسلام آن را سفارش کرده باشد برای بدن انسان مفید و هر چه را که برای انسان حرام کرده باشد، قطعا برای او مُضر است. اگر چه دلایل برخی مسائل هنوز از لحاظ علمی مشخص نشده است ولی ما به عنوان مسلمان به این معتقد هستیم که مسلما خیری در پشت این ممنوعیت ‌ها وجود دارد.

طلا و کم خونی در مردان

طبق بررسی ‌های متعددی که صورت گرفته، تعداد گلبول ‌های سفید خون در مردان بیشتر از زن ‌ها است، حال آن که تماس بدن مرد با طلا باعث بالا رفتن میزان گلبول‌ های سفید می ‌شود. به طور طبیعی با افزایش شمار گلبول‌ های سفید، جا برای گلبول‌ های قرمز خون کم شده و تعداد آن ها به طور محسوسی کاهش پیدا می‌ کند.

در واقع استفاده از طلا در مردان باعث بر هم خوردن تعادل میان گلبول‌ های سفید و قرمز خون می‌ شود. همین امر باعث بروز کم‌ خونی در مردان و از سوی دیگر باعث بروز سرطان خون می ‌شود که همگی بر اثر اختلال در گلبول ‌های بدن مردان ایجاد می ‌شود.

اما در این جا شاید این سوال ذهن شما را مشغول کند که پس چرا زنان می ‌توانند از طلا استفاده کنند؟ اگر طلا روی تعادل گلبول ‌های بدن مردان تاثیر می‌ گذارد، پس زنان هم نباید از این امر مستثنا باشند.

در نگاه ابتدایی شاید حق با شما باشد، ولی مطالعاتی که روی ساختار بدن زنان انجام شده نشان می ‌دهند تفاوت‌ هایی جزئی در ساختار بدن زن و مرد وجود دارد. طلا حاوی اشعه‌ هایی است که از پوست بدن رد شده و روی گلبول ‌های بدن تاثیر می ‌گذارد. این مساله در مورد مردان کاملا صدق می ‌کند ولی در زنان خیر. در زنان بین لایه ی پوست و گوشت، یک لایه چربی وجود دارد اما در مردان این لایه وجود ندارد. همین لایه محافظ چربی است که همانند سدی محکم مانع از رسیدن اشعه‌ های مُضر طلا به بدن زنان می‌ شود.

تعداد گلبول‌های سفید خون در مردان بیشتر از زن ‌ها است حال آن که تماس بدن مرد با طلا باعث بالا رفتن میزان گلبول‌ های سفید می ‌شود

به این ترتیب تاثیر منفی روی گلبول ‌های قرمز خونی در مردان یکی از مضرات استفاده از طلا در آقایان است.

طلا و سلامت جنسی مردان

دلیل دیگری که از اهمیت زیادی هم برخوردار است، تاثیر منفی اشعه‌ های فلز طلا روی هورمون ‌های جنسی مردان است. استفاده از طلا توسط مردان باعث بروز اختلالات هورمونی شده و حرکت اسپرم ‌ها را با مشکل مواجه می ‌کند، به طوری که سرعت حرکت آن ها به قدری کاهش پیدا می‌ کند که قدرت کافی برای باروری تخمک نداشته و موجب ناباروری مرد می‌ شود.

در واقع بررسی‌ های صورت گرفته حاکی از آن است که بیشترین تاثیر طلا در بافت ‌های مختلف بدن، روی اندام‌ های تناسلی است. طلا بیشترین اثر منفی خود را در مردان در بخشی از دستگاه تناسلی می ‌گذارد که محل تجمع اسپرم‌ ها است. اسپرم‌ ها مدت زمانی را در این مکان می ‌گذرانند تا قدرت باروری و تحرک یابند. بنابراین اشعه ‌های مُضر طلا با تاثیر بر این بخش به شدت از سرعت حرکت و باروری اسپرم ‌ها می‌ کاهد.

علاوه بر ناباروری که پیامد مهمی در استفاده از طلا است، مشکلات روحی و خانوادگی ناشی از آن را هم باید اضافه کرد که گاهی باعث هزینه ‌های زیاد برای درمان ناباروری و حتی به هم خوردن زندگی‌ ها می ‌شود. در این میان حتی افرادی که از طلا به عنوان زینت استفاده نمی ‌کنند و تنها شغل آن ها ایجاب می ‌کند که با طلا در ارتباط باشند هم از این خطرات در امان نیستند و اختلالات هورمونی گریبان آن ها را نیز ممکن است بگیرد.

طلا

طلا در همه رنگ و همه ‌شکل ممنوع!

وقتی صحبت از طلا به میان می ‌آید، همه ی جواهرات ساخته شده از آن را در بر می ‌گیرد. زنجیر طلا، انگشتر طلا، حلقه ی طلا، بند ساعت و حتی عینک طلا و حتی سروکار داشتن با طلا و طلا سازی هم می ‌تواند برای مردها مشکل ایجاد کند و فرقی هم نمی ‌کند مدت کوتاهی با این طلا در ارتباط باشید یا طولانی، به هر حال برای مردان منع استفاده دارد.

اما در برخی شرایط از طلا و سایر فلزات از قبیل نقره به عنوان درمان استفاده می‌ شود و گاهی نیز این فلز در دندان سازی و جراحی استخوان‌ ها کاربرد دارد؛ در این حالت چون صرف درمان بوده و برای برطرف کردن مشکل و بیماری ایجاد شده مورد استفاده قرار می‌ گیرد، ایرادی ندارد. کما این که شواهد حاکی از آن است که در طب سنتی چینی و در طب سوزنی گاهی برای درمان برخی بیماری ‌ها از سوزن‌ های طلایی یا نقره‌ ای استفاده می ‌کنند.

طلا به طور کلی به 3 رنگ زرد، سفید و قرمز در بازار وجود دارد و مهم نیست مردان از چه رنگ طلا استفاده کنند، بلکه مهم ماهیت طلا است که در هر سه رنگ آن وجود دارد.

در این بین برخی فکر می‌ کنند طلا سفید همان پلاتین است ولی پلاتین فلزی جداگانه و با طلا سفید متفاوت است. طلا سفید همان طلای زرد رنگی است که با مخلوط کردن مقداری نقره به رنگ سفید در می‌ آید و قطعا استفاده از آن برای مردان هم حرام است و هم ضرر دارد. ولی پلاتین که فلز متفاوتی است هیچ یک از اشعه‌ های منفی طلا را نداشته و هیچ منع استفاده‌ ای هم برای مردان ندارد و با خیال راحت می ‌توانید از این قبیل جواهرات همانند پلاتین یا نقره که حتی برای بدن مفید هم هستند، استفاده کنید.

طلا، آفتی برای مردان

از نظر پزشکی، طلا روی گلبول های قرمز خون مردان اثر سویی دارد و سیستم ایمنی بدن آنان را دچار اشکال می کند. وقتی طلا با پوست تماس پیدا می کند، یون های آن وارد بدن می شوند. این یون ها در مردان در کبد جمع و همان جا متوقف می شوند و موجب اختلال می شوند.

تحقیقات پزشکان در سال های اخیر نشان داده است که طلا دارای خاصیت شبه القایی است که بر پوست و خون مردان اثر منفی می گذارد این خاصیت باعث می شود خون دچار غلظت خاصی شود و حالت کثیفی به آن دست دهد. البته نکات دیگری هم هست که در مجموع، موجب امراض قلبی و خونی و سکته می شود و این اثرات در مردان متفاوت است.


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ