سفارش تبلیغ
صبا ویژن
علم باطن رازی از رازهای خدای وحکمتی از حکمت های الهی است که در دلهای هر یک از اولیای خود که بخواهد می نهد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 90 خرداد 3 , ساعت 4:36 عصر

به گزارش فارس، سیده زهرا حسینی راوی کتاب "دا " صبح امروز سه‌شنبه به مناسبت سالروز آزاد‌سازی خرمشهر با حضور در صحن علنی پارلمان به درخواست نمایندگان به بیان سخنانی پرداخت و ضمن تبریک سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا (س)، اظهار داشت: چه زیباست سوم خرداد؛ روزی که در ?? سال پیش جوانان غیور ایران اسلامی با همت مردانه‌ خود توانستند این روز را برای برای ما رقم بزنند؛ روزی که تمام دنیا در برابر ملت ایران ایستاده بود ولی مردم این سرزمین با همت و والای‌شان توانستند این قدرت پولادین را از سر راه بردارند و مشتی بر دهان قدرت‌های بزرگ بزنند.

وی همچنین تصریح کرد: امروز ?? سال از آن روز می‌گذرد اما هنوز زخم خرمشهر التیام نیافته و عفونی شده است.

راوی کتاب "دا " بر همین اساس تصریح کرد: امیدوارم وکلای ملت اجازه ندهند این عفونت تبدیل به سرطان شود.

حسینی در بخش دیگری از سخنان خاطرنشان کرد: خدا می‌داند که مردم خرمشهر و آبادان و شهرهای جنگ زنده هنوز نمی‌توانند آن طور که لایق‌اند، در این روز شادی کنند. من از شما که نمایندگان این ملت هستید، تقاضا می‌کنم به مسئولیت بزرگی که بر گردن دارید، عمل کنید. روزی که شما از مردم رأی گرفتید و به مجلس آمدید، برای این بود که مشکلات مردم را حل کنید.

‌وی افزود: هنوز مردم خرمشهر و آبادان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند و من از شما می‌خواهم که اجازه ندهید خون شهداء به هدر رود و ‌خانواده شهدا بگویند کاش عزیزانمان از دست نمی‌رفتند تا ما امروز در این حد ذلیل نمی‌شدیم.

حسینی همچنین متذکر شد: بنده مشکلات را به رهبر معظم انقلاب گفته‌ام و ایشان به من دلداری دادند و فرمودند که "‌حتما پیگیری می‌شود " و من امیدوارم که شما نمایندگان شریف ملت ایران به فکر مردم مظلوم خرمشهر باشید و اجازه ندهید که مردم این شهر از بین بروند.

وی با بیان اینکه دشمنان برای نابودی اسلام کمر بسته‌اند، گفت: کاری کنید که اگر حمله‌ای به کشور شد، مردم از دل و جان از این کشور دفاع کنند و اجازه ندهید که مردم در فقر و بی‌کاری و فحشا زندگی کنند.

‌حسینی همچنین تأکید کرد: بنده چند روز پیش به خاطر یک ضرورت به منطقه بالای شهر تهران رفته بودم و در آنجا دیدم که خانم‌ها بدون روسری در حال رانندگی هستند، نه اینکه روسری از سرشان افتاده و دور گردان‌شان باشد، اصلا روسری وجود نداشت.

راوی کتاب دا در ادامه سخنانش گفت: آیا ما شهید دادیم که فحشا همه جا را بگیرد و آیا ما شهید دادیم که قاچاقچی‌ها مواد مخدر در کشور توزیع کنند؟

حسینی در خاتمه گفت: با مشت آهنین نمی‌شود قوانین الهی را پیاده کرد بلکه با محبت می‌توان این قوانین الهی را در کشور اجرا کرد.


یکشنبه 90 خرداد 1 , ساعت 4:52 عصر
 

باسمه تعالی

 

زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

 

فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.

 

نام، القاب، کنیه‌ها

 نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.

فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.

زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش می‌ایستاد (مشغول عبادت می‌شد)، نورش برای اهل آسمان می‌درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد."

صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)

کنیه‌های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...

ام ابیها به معنای مادر پدر می‌باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می‌ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی‌نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می‌گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.

 

مادر و پدر

همانگونه که می‌دانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند می‌باشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می‌شد و او را بزرگ زنان قریش می‌نامیدند.

 

ولادت

 فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند." اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نموده‌اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می‌کند و می‌فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.

 


سه شنبه 90 اردیبهشت 27 , ساعت 6:41 عصر
 
 
 

 

حقیقت این است که شفاعت، اقسامی دارد که برخی از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد، ولی برخی صحیح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط، بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولی شفاعت صحیح، حافظ و تأیید کننده قانون است. شفاعت غلط آن است که کسی بخواهد از راه پارتی بازی جلوی اجرای قانون را بگیرد. بر حسب چنین تصوری از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگزار و بر خلاف هدف قوانین اقدام می کند و از راه توسل به پارتی، بر اراده قانونگزار و هدف قانون چیره می گردد. اینگونه شفاعت، در دنیا ظلم است و در آخرت غیر ممکن. ایرادهایی که بر شفاعت می شود بر همین قسم از شفاعت وارد است و این همان است که قرآن کریم آن را نفی فرموده است. شفاعت صحیح، نوعی دیگر از شفاعت است که در آن نه استثناء و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین، و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگزار است. قرآن این نوع شفاعت را صریحا تأیید کرده است که البته این نوع از شفاعت نیز اقسامی دارد.

انواع شفاعت صحیح
شفاعت صحیح شفاعتی است که در آن نه استثناء و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است. شفاعت صحیح تأکید کننده قانون و حافظ نظام است. شفاعت صحیح که تأیید کننده قانون و حافظ نظام است و آیات و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی وجود آن را اثبات میکند بر دو گونه است:

1- شفاعت رهبری یا شفاعت عمل
2 - شفاعت مغفرت یا شفاعت فضل

نوع اول شفاعتی است که شامل نجات از عذاب و نیل به صفات و حتی بالا رفتن درجات میباشد و نوع دوم شفاعتی است که تأثیر آن در از بین بردن عذاب و در مغفرت گناهان است و حداکثر ممکن است سبب وصول به صفات و ثوابها هم بشود ولی بالا برنده درجه شخص نخواهد بود و این محال است. درباره آن، رسول اکرم ص فرموده است: «ادخرت شفاعتی لاخل الکبائر من امتی اما المحسنون فما علمهم من سبیل، من شفاعتم را برای گناهکارانی از امت که مرتکب گناه کبیره شده اند ذخیره کرده ام، اما نیکوکاران مورد مؤاخذه قرار نمیگیرند».


 


سه شنبه 90 اردیبهشت 27 , ساعت 6:35 عصر


شفاعت یکی از مهمترین بحث‌های مربوط به معاد است که به طور مختصر به چند جنبه‌ی آن اشاره می‌شود:

شفاعت به معنای تقویت و نیرو بخشیدن به شخص ضعیف است، و شفیع به کسی گفته می‌شود که به نیازمند کمک کند تا او را به اعتدال و عدم نیازمندی برساند.

طبق آیات و روایات، شفاعت در روز قیامت مخصوص خداوند است.
خداوند در آیه 256 سوره بقره می‌فرماید:«برای اوست هر چه در آسمانها و زمین است. کیست که بدون اذن او بتواند نزد او شفاعت کند؟»
اما آیا خداوند اجازه شفاعت را به کسی می دهد یا نه؟
در آیه 44 سوره زمر آمده:«همه شفاعت برای خداوند است» ولی خداوند به افرادی که خودش بخواهد اذن شفاعت می دهد؛ همان طور که خداوند علم غیب را مخصوص خود می داند اما در آیه 27 سوره جن می فرماید:«خداوند عالم به غیب است و بر علم غیبش کسی را مطلع نمی‌گرداند، مگر رسولش و کسی را که مورد پسند و رضایت او باشد.»
بنابراین علم غیب مخصوص خداوند است و علم رسول خدا همان علم خداست. شفاعت هم مخصوص خداوند است و به افراد دیگری نیز این اجازه داده شده است.

همه مسلمان‌ها شفاعت را قبول دارند و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی در این باب وارد شده است که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود:

رسول خدا فرمود:«در روز قیامت مؤمنین نزد حضرت آدم می روند و می گویند:« ای پدر، بهشت را برای ما باز کن!»
حضرت آدم می‌فرماید:«من شایستگی این کار را ندارم.»
آنها نزد حضرت ابراهیم می‌روند. او هم می‌فرماید:«من نیز شایستگی این کار را ندارم.»
حضرت موسی و حضرت عیسی نیز همین را می‌گویند و آنها را نزد من می‌فرستند. من برمی‌خیزم و از خداوند اذن می‌گیرم و شما مسلمین را به سرعت برق از صراط عبور می‌دهم...»

و نیز رسول خدا فرمود:«هر پیامبری از خدا تمنّایی دارد اما من درخواست خود را ذخیره کرده‌ام. درخواست من شفاعتم برای امتم در روز قیامت است.»

امام صادق علیه السلام فرمود:«هر کس سه چیز را انکار کند، از شیعیان ما نیست. معراج رسول خدا و سؤال در قبر و شفاعت.»

امام باقر علیه السلام فرمود:«رسول خدا اجازه شفاعت امتش را داراست. ما نیز شفاعت شیعیان خود را می‌کنیم و شیعیان‌مان نیز شفاعت اهل خودشان را.»

و نیز فرمود:
در روز قیامت هنگامی که حضرت فاطمه علیهاالسلام به در بهشت می رسد، نگاهی به این طرف و آن طرف می افکند. خطاب می‌رسد:«ای فاطمه! دلیل توجّهت به اطراف چیست؟»
فاطمه علیهاسلام می‌گوید:«پروردگارا! من دوست دارم امروز قدر و منزلتم شناخته شود.»
خداوند می‌فرماید:«ای فاطمه! ببین در قلب هر کس که محبت تو یا محبت یکی از ذریّه تو وجود دارد، دست او را بگیر و داخل بهشت کن!»
سوگند به خدا، فاطمه در آن روز شیعیان و محبان خود را همانند پرنده ای که دانه های خوب را از دانه های بد جدا می کند، گلچین می‌فرماید. و سوگند به خدا در میان مردم کسی نمی ماند مگر کافر و منافق و مشرک.

6- رسول خدا فرمود:«شیعیان فقیر علی و امامان بعد از او را سبک مشمارید. چون هر یک از آنان به تعداد افراد قبیله «ربیعه» و «مضَر»، از مردمان شفاعت می‌کند.»

شفیعان در روز قیامت از روایات زیادی که در این مورد وارد شده، معلوم می شود که شفیعان در روز قیامت فراوانند؛ از جمله انبیاء الهی، علماء، شهداء، ملائکه، مؤمنین، اعمال صالح، ائمه اطهار و قرآن.
رسول خدا فرمود:«من کسانی را شفاعت می‌کنم که معصیت کبیره انجام داده باشند.»
در سوره انبیاء آیه 28 می خوانیم: « و لایشفعون الا لمن ارتضی »؛ (پیامبران و ملائکه شفاعت نمی کنند، مگر برای کسی که مورد رضایت باشد.»
از حضرت رضا علیه السلام تفسیر این آیه را پرسیدند. امام فرمود:«مقصود پسندیدگی در امر دین است.»
بنابراین شفاعت مخصوص افراد گناهکار است به شرط آنکه در عقیده و دین خود مورد رضایت باشند. پس شفاعت در مورد شیعیان است و معاندین و ناصبین و منکرین از آن محرومند.

منابع:
معاد شناسی، ج نهم، ص 57 تا 350.

مقدمه

 

معنای شفاعت

 

صاحب شفاعت

 

روایاتی در زمینه شفاعت

 

شفیعان در روز قیامت

 


سه شنبه 90 اردیبهشت 27 , ساعت 6:25 عصر

جواب تفصیلی:

برای روشن شدن پاسخ، توجه به چند مطلب لازم است:

الف- هدف خداوند از آفرینش:

1. خداوند متعال به مقتضای این که واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزی نیست، هیچ محدودیتی و نقصی ندارد و همه‏ی کمال‏ها را داراست.

2. از جمله کمالات او فیاض و جواد بودن است. خداوند در قرآن می‏فرماید: «و عطای پروردگارت منع نشده است».[1]

خداوند متعال، برای عطا کردن از ناحیه‏ی خودش، هیچ محدودیتی ندارد، پس هر جا که عطا نمی‏کند، به دلیل محدودیت پذیرنده‏ی عطاست، نه عطا کننده، و هر چیز که لایق عطا شدن باشد، عطا می‏شود.

3. هر خیری و کمالی ناشی از وجود است و هر شرّ و نقصی ناشی از عدم. مثلاً علم، خیر و کمال است و جهل، شرّ و نقص. همچنین قدرت، در مقابل عجز و ناتوانی، کمال و خیر است. پس معلوم می‏شود که وجود خیر است و در مقابل آن، هر شرّ و نقصی عدم است.

4. با توجه به مقدمه ی سوم می‏توان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق می‏شود. پس لازمه‏ی فیاض بودن آفریدن است.

به عبارت دیگر، اگر چیزی لایق آفریده شدن باشد و خداوند آن را نیافریند، این نیافریدن با توجه به خیر بودن وجود، منع از خیر است و بخل محسوب می‏شود و بخل از خداوند محال است. از این مقدمات نتیجه می‏گیریم، اگر سؤال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟ پاسخ می‏دهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است.

5. صفات خدا زاید بر ذات خدا نیست. صفات انسان و دیگر اجسام، زاید بر ذات آنهاست. مثلاً سیب یک ذات دارد و سرخی و شیرینی صفت آن است. این سرخی و شیرینی ،خارج از ذات سیب است. سیب می‏تواند به جای این صفات، ترش و سبز باشد و ذات او باقی بماند.

بحث اتحاد ذات و صفات خداوند، یک بحث کلامی عمیق است که می‏توانید در علم کلام در بحث توحید صفاتی مطالعه کنید. آنچه در این جا برای ما مهم است، این است که فیاض بودن - که علت غایی آفرینش است - عین ذات خداست و خارج از ذات او نیست. پس اگر سؤال شود چرا خداوند آفرید؟ خواهیم گفت: چون خداست. پس علت غایی در واقع خود خداوند است. این همان سخن فلاسفه ماست که می‏گویند: علت غایی و علت فاعلی در افعال خداوند، متحد است،[2] و شاید بتوان همین معنا را از برخی آیات قرآن،[3] و نیز: «الیه یرجع الامر کله» و تمام کارها به او بازگردانده می‏شود،[4] استفاده نمود.

ب- هدف خداوند از آفرینش انسان:

آنچه گفته شد هدف فاعل در اصل آفرینش است، اما هدف فاعل در آفرینش یک موجود خاص مانند انسان، نیازمند یک نکته‏ی ویژه است. این نکته درباره‏ی انسان عبارت است از: کمال خاصی که خداوند می‏خواست با خلقت انسان آن را بیافریند.

توضیح: لازمه‏ی کمال فیاض بودن خداوند این است که هر کمال ممکنی را بیافریند. او قبل از آفرینش انسان، موجودات دیگری را به نام ملائکه آفریده بود که از همان ابتدای آفرینش دارای همه‏ی کمالات ممکنه‏ی خود بودند؛ یعنی همه‏ی کمالات خود را بالفعل دارا بودند. پس هرگز به کمال جدیدی دست پیدا نمی‏کنند و مرتبه‏ی وجودیشان تکامل نمی‏یابد. خداوند از زبان ملائکه فرمود: «و هیچ یک از ما فرشتگان نیست، مگر این که برای او مقام و مرتبه‏ای معین است و ماییم که صف بسته‏ایم و ماییم که خود تسبیح گویانیم».[5]

حضرت علی (ع) فرمود: سپس آسمان‏های بالا را از هم گشود و از فرشتگان گوناگون پر نمود. گروهی از فرشتگان همواره در سجده‏اند و رکوع ندارند و گروهی در رکوع‏اند و نمی‏ایستند و گروهی در صف هایی ایستاده‏اند و پراکنده نمی‏شوند و گروهی همواره تسبیح گویند و خسته نمی‏شوند.[6] آنان خدا را پرستش می‏کنند، و این کمالی است که خداوند به آنها داده است و آنان امکان نافرمانی و مخالفت ندارند. خداوند متعال فرمود: «لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون» فرشتگان در سخن بر او پیشی نمی‏گیرند و خود به دستور او کار می‏کنند.[7] نیز فرمود: «بر آن آتش فرشتگانی خشن و سختگیر گماشته شده‏اند از آنچه خدا به آنان سرپیچی نمی‏کنند و آنچه را که مأمورند انجام می‏دهند».[8]

خداوند به دلیل فیاض بودنش، می‏خواست علاوه بر کمالی که ملائکه دارند، یک کمال برتری نیز بیافریند و آن کمال اختیاری انسان است؛ یعنی موجودی را بیافریند که همه ی این کمال‏ها را با اختیار و انتخاب خود به دست بیاورد. از این رو انسان را آفرید، انسانی که از ابتدا دارای همه‏ی کمالاتِ لایق خود نیست، اما به گونه‏ای است که می‏تواند به آن کمال‏ها برسد. روشن است کمالی که انسان با اختیار و انتخاب آزاد خود تحصیل می‏کند، از کمال اعطایی ملائکه برتر است. امیرمؤمنان (ع) فرمود: خداوند عز و جل ملائکه را از عقل آفرید و در آنان شهوت قرار نداد و حیوانات را از شهوت آفرید و در آنان عقل قرار نداد و بنی آدم را از عقل و شهوت آفرید. پس هر کس عقلش بر شهوتش پیروز شود از ملائکه برتر خواهد بود و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پست‏تر خواهد بود.[9]

 

پس هدف فاعل و علت غایی در آفرینش انسان نیز، فیاض بودن خداوند است. لازمه‏ی فیاض بودن خدا، این است که این نوع از کمال ممکن را نیز بیافریند، کمالی که برترین کمال امکانی است.

ج- چرا خداوند انسان را کامل نیافرید:

با توجه به مطلب یاد شده می‏توان دریافت که هدف از آفرینش انسان زمانی می‏تواند محقق شود که انسان قابلیت رسیدن به کمال را داشته باشد و با فعلِ اختیاریِ خود، آن را تحصیل کند. درحالی که اگر آن کمال را از ابتدا دارا می‏بود قطعاً کمالِ اختیاریِ او به شمار نمی‏آمد و هدف اصلی از آفرینش او نیز تحصیل نمی‏شد.

باید توجه داشت که حتی ترقی یک پله از نردبان تکامل برای انسان، تحصیل کمال اختیاری به شمار می‏آید و به همان اندازه هدف اصلی از آفرینش را تحصیل کرده است.

د- انسان کافر و گنهکار:

اگر انسانی حتی یک پله از نردبان تکامل بالا نرود و سراسر زندگی او کفر و گناه و عصیان باشد، باز خارج از هدف از آفرینش قدم برنداشته است؛ زیرا او نیز قابلیت‏های خود را به فعلیت رسانده است. انسان قابلیت نزول به پست‏ترین درجات را نیز دارد، خداوند او را به گونه‏ای آفریده است که بتواند راه کمال یا شقاوت را برگزیند. پس حتی انسان گنهکار و کافر نیز بر خلاف خواست تکوینی خداوند حرکت نمی‏کند. بله، خداوند صعود انسان به مراتب کمال را می‏پسندد و نزول او به ورطه‏ی گمراهی را نمی‏پسندد. به عبارت دیگر، خداوند متعال در آفرینش انسان، یک خواست تکوینی دارد و یک خواست تشریعی: خواست تکوینی او این است که هر انسانی بتواند قابلیت‏های خود را به فعلیت برساند چه خوب، چه بد. خواست تشریعی او این است که انسان فقط در سیر کمال، قابلیت‏های خود را به فعلیت برساند.

با این بیان می‏توان گفت انسان مؤمن، هم هدف تشریعی را تحصیل کرده و هم در مسیر هدف تکوینی قرار دارد، ولی انسان کافر و گنهکار گرچه هدف تشریعی را تحصیل نمی‏کند، ولی در مسیر هدف تکوینی است.

تذکر: با توجه به اهمیت موضوع و وجود ادله ی فراوان نقلی، مجال و زمینه‏ی بررسی و تحقیق بیشتری برای ادامه بحث وجود دارد.



[1]   اسراء، 20.

[2]   ر.ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 8، ص 44؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ج 1، ص 154.

[3]   بقره، 210؛ آل عمران، 109؛ انفال، 44؛ حج، 76؛ فاطر، 4؛ حدید، 5.

[4]   هود، 123.

[5]   صافات، 166 و 164.

[6]   نهج البلاغه، خطبه ی 1.

[7]   انبیاء، 27.

[8]   تحریم، 6.                                                      

[9]   وسائل الشیعة، ج 11، ص 164.


<   <<   11   12      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ