به گزارش فارس، سیده زهرا حسینی راوی کتاب "دا " صبح امروز سهشنبه به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر با حضور در صحن علنی پارلمان به درخواست نمایندگان به بیان سخنانی پرداخت و ضمن تبریک سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا (س)، اظهار داشت: چه زیباست سوم خرداد؛ روزی که در ?? سال پیش جوانان غیور ایران اسلامی با همت مردانه خود توانستند این روز را برای برای ما رقم بزنند؛ روزی که تمام دنیا در برابر ملت ایران ایستاده بود ولی مردم این سرزمین با همت و والایشان توانستند این قدرت پولادین را از سر راه بردارند و مشتی بر دهان قدرتهای بزرگ بزنند.
وی همچنین تصریح کرد: امروز ?? سال از آن روز میگذرد اما هنوز زخم خرمشهر التیام نیافته و عفونی شده است.
راوی کتاب "دا " بر همین اساس تصریح کرد: امیدوارم وکلای ملت اجازه ندهند این عفونت تبدیل به سرطان شود.
حسینی در بخش دیگری از سخنان خاطرنشان کرد: خدا میداند که مردم خرمشهر و آبادان و شهرهای جنگ زنده هنوز نمیتوانند آن طور که لایقاند، در این روز شادی کنند. من از شما که نمایندگان این ملت هستید، تقاضا میکنم به مسئولیت بزرگی که بر گردن دارید، عمل کنید. روزی که شما از مردم رأی گرفتید و به مجلس آمدید، برای این بود که مشکلات مردم را حل کنید.
وی افزود: هنوز مردم خرمشهر و آبادان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند و من از شما میخواهم که اجازه ندهید خون شهداء به هدر رود و خانواده شهدا بگویند کاش عزیزانمان از دست نمیرفتند تا ما امروز در این حد ذلیل نمیشدیم.
حسینی همچنین متذکر شد: بنده مشکلات را به رهبر معظم انقلاب گفتهام و ایشان به من دلداری دادند و فرمودند که "حتما پیگیری میشود " و من امیدوارم که شما نمایندگان شریف ملت ایران به فکر مردم مظلوم خرمشهر باشید و اجازه ندهید که مردم این شهر از بین بروند.
وی با بیان اینکه دشمنان برای نابودی اسلام کمر بستهاند، گفت: کاری کنید که اگر حملهای به کشور شد، مردم از دل و جان از این کشور دفاع کنند و اجازه ندهید که مردم در فقر و بیکاری و فحشا زندگی کنند.
حسینی همچنین تأکید کرد: بنده چند روز پیش به خاطر یک ضرورت به منطقه بالای شهر تهران رفته بودم و در آنجا دیدم که خانمها بدون روسری در حال رانندگی هستند، نه اینکه روسری از سرشان افتاده و دور گردانشان باشد، اصلا روسری وجود نداشت.
راوی کتاب دا در ادامه سخنانش گفت: آیا ما شهید دادیم که فحشا همه جا را بگیرد و آیا ما شهید دادیم که قاچاقچیها مواد مخدر در کشور توزیع کنند؟
حسینی در خاتمه گفت: با مشت آهنین نمیشود قوانین الهی را پیاده کرد بلکه با محبت میتوان این قوانین الهی را در کشور اجرا کرد.
باسمه تعالی
زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار میباشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد میباشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثالزدنی میباشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیدهی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمیباشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر مینمایند. اما نکتهای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت میشود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار میباشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن میتواند به عالیترین رتبههای روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمییابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله میتوان به آیهی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.
نام، القاب، کنیهها نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است. فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده میباشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند. زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش میایستاد (مشغول عبادت میشد)، نورش برای اهل آسمان میدرخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین میدرخشد." صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1) کنیههای فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و... ام ابیها به معنای مادر پدر میباشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف میستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمینمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم میگذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.
مادر و پدر همانگونه که میدانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند میباشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد میشد و او را بزرگ زنان قریش مینامیدند.
ولادت فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت میدهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان میباشند." اکثر مفسران شیعی و عدهای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نمودهاند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نمودهاند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب میکند و میفرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
|
|
شفاعت یکی از مهمترین بحثهای مربوط به معاد است که به طور مختصر به چند جنبهی آن اشاره میشود:
شفاعت به معنای تقویت و نیرو بخشیدن به شخص ضعیف است، و شفیع به کسی گفته میشود که به نیازمند کمک کند تا او را به اعتدال و عدم نیازمندی برساند.
طبق آیات و روایات، شفاعت در روز قیامت مخصوص خداوند است.
خداوند در آیه 256 سوره بقره میفرماید:«برای اوست هر چه در آسمانها و زمین است. کیست که بدون اذن او بتواند نزد او شفاعت کند؟»
اما آیا خداوند اجازه شفاعت را به کسی می دهد یا نه؟
در آیه 44 سوره زمر آمده:«همه شفاعت برای خداوند است» ولی خداوند به افرادی که خودش بخواهد اذن شفاعت می دهد؛ همان طور که خداوند علم غیب را مخصوص خود می داند اما در آیه 27 سوره جن می فرماید:«خداوند عالم به غیب است و بر علم غیبش کسی را مطلع نمیگرداند، مگر رسولش و کسی را که مورد پسند و رضایت او باشد.»
بنابراین علم غیب مخصوص خداوند است و علم رسول خدا همان علم خداست. شفاعت هم مخصوص خداوند است و به افراد دیگری نیز این اجازه داده شده است.
همه مسلمانها شفاعت را قبول دارند و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی در این باب وارد شده است که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
رسول خدا فرمود:«در روز قیامت مؤمنین نزد حضرت آدم می روند و می گویند:« ای پدر، بهشت را برای ما باز کن!»
حضرت آدم میفرماید:«من شایستگی این کار را ندارم.»
آنها نزد حضرت ابراهیم میروند. او هم میفرماید:«من نیز شایستگی این کار را ندارم.»
حضرت موسی و حضرت عیسی نیز همین را میگویند و آنها را نزد من میفرستند. من برمیخیزم و از خداوند اذن میگیرم و شما مسلمین را به سرعت برق از صراط عبور میدهم...»
و نیز رسول خدا فرمود:«هر پیامبری از خدا تمنّایی دارد اما من درخواست خود را ذخیره کردهام. درخواست من شفاعتم برای امتم در روز قیامت است.»
امام صادق علیه السلام فرمود:«هر کس سه چیز را انکار کند، از شیعیان ما نیست. معراج رسول خدا و سؤال در قبر و شفاعت.»
امام باقر علیه السلام فرمود:«رسول خدا اجازه شفاعت امتش را داراست. ما نیز شفاعت شیعیان خود را میکنیم و شیعیانمان نیز شفاعت اهل خودشان را.»
و نیز فرمود:
در روز قیامت هنگامی که حضرت فاطمه علیهاالسلام به در بهشت می رسد، نگاهی به این طرف و آن طرف می افکند. خطاب میرسد:«ای فاطمه! دلیل توجّهت به اطراف چیست؟»
فاطمه علیهاسلام میگوید:«پروردگارا! من دوست دارم امروز قدر و منزلتم شناخته شود.»
خداوند میفرماید:«ای فاطمه! ببین در قلب هر کس که محبت تو یا محبت یکی از ذریّه تو وجود دارد، دست او را بگیر و داخل بهشت کن!»
سوگند به خدا، فاطمه در آن روز شیعیان و محبان خود را همانند پرنده ای که دانه های خوب را از دانه های بد جدا می کند، گلچین میفرماید. و سوگند به خدا در میان مردم کسی نمی ماند مگر کافر و منافق و مشرک.
6- رسول خدا فرمود:«شیعیان فقیر علی و امامان بعد از او را سبک مشمارید. چون هر یک از آنان به تعداد افراد قبیله «ربیعه» و «مضَر»، از مردمان شفاعت میکند.»
شفیعان در روز قیامت از روایات زیادی که در این مورد وارد شده، معلوم می شود که شفیعان در روز قیامت فراوانند؛ از جمله انبیاء الهی، علماء، شهداء، ملائکه، مؤمنین، اعمال صالح، ائمه اطهار و قرآن.
رسول خدا فرمود:«من کسانی را شفاعت میکنم که معصیت کبیره انجام داده باشند.»
در سوره انبیاء آیه 28 می خوانیم: « و لایشفعون الا لمن ارتضی »؛ (پیامبران و ملائکه شفاعت نمی کنند، مگر برای کسی که مورد رضایت باشد.»
از حضرت رضا علیه السلام تفسیر این آیه را پرسیدند. امام فرمود:«مقصود پسندیدگی در امر دین است.»
بنابراین شفاعت مخصوص افراد گناهکار است به شرط آنکه در عقیده و دین خود مورد رضایت باشند. پس شفاعت در مورد شیعیان است و معاندین و ناصبین و منکرین از آن محرومند.
منابع:
معاد شناسی، ج نهم، ص 57 تا 350.
مقدمه
معنای شفاعت
صاحب شفاعت
روایاتی در زمینه شفاعت
شفیعان در روز قیامت
جواب تفصیلی:
برای روشن شدن پاسخ، توجه به چند مطلب لازم است:
الف- هدف خداوند از آفرینش:
1. خداوند متعال به مقتضای این که واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزی نیست، هیچ محدودیتی و نقصی ندارد و همهی کمالها را داراست.
2. از جمله کمالات او فیاض و جواد بودن است. خداوند در قرآن میفرماید: «و عطای پروردگارت منع نشده است».[1]
خداوند متعال، برای عطا کردن از ناحیهی خودش، هیچ محدودیتی ندارد، پس هر جا که عطا نمیکند، به دلیل محدودیت پذیرندهی عطاست، نه عطا کننده، و هر چیز که لایق عطا شدن باشد، عطا میشود.
3. هر خیری و کمالی ناشی از وجود است و هر شرّ و نقصی ناشی از عدم. مثلاً علم، خیر و کمال است و جهل، شرّ و نقص. همچنین قدرت، در مقابل عجز و ناتوانی، کمال و خیر است. پس معلوم میشود که وجود خیر است و در مقابل آن، هر شرّ و نقصی عدم است.
4. با توجه به مقدمه ی سوم میتوان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق میشود. پس لازمهی فیاض بودن آفریدن است.
به عبارت دیگر، اگر چیزی لایق آفریده شدن باشد و خداوند آن را نیافریند، این نیافریدن با توجه به خیر بودن وجود، منع از خیر است و بخل محسوب میشود و بخل از خداوند محال است. از این مقدمات نتیجه میگیریم، اگر سؤال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟ پاسخ میدهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است.
5. صفات خدا زاید بر ذات خدا نیست. صفات انسان و دیگر اجسام، زاید بر ذات آنهاست. مثلاً سیب یک ذات دارد و سرخی و شیرینی صفت آن است. این سرخی و شیرینی ،خارج از ذات سیب است. سیب میتواند به جای این صفات، ترش و سبز باشد و ذات او باقی بماند.
بحث اتحاد ذات و صفات خداوند، یک بحث کلامی عمیق است که میتوانید در علم کلام در بحث توحید صفاتی مطالعه کنید. آنچه در این جا برای ما مهم است، این است که فیاض بودن - که علت غایی آفرینش است - عین ذات خداست و خارج از ذات او نیست. پس اگر سؤال شود چرا خداوند آفرید؟ خواهیم گفت: چون خداست. پس علت غایی در واقع خود خداوند است. این همان سخن فلاسفه ماست که میگویند: علت غایی و علت فاعلی در افعال خداوند، متحد است،[2] و شاید بتوان همین معنا را از برخی آیات قرآن،[3] و نیز: «الیه یرجع الامر کله» و تمام کارها به او بازگردانده میشود،[4] استفاده نمود.
ب- هدف خداوند از آفرینش انسان:
آنچه گفته شد هدف فاعل در اصل آفرینش است، اما هدف فاعل در آفرینش یک موجود خاص مانند انسان، نیازمند یک نکتهی ویژه است. این نکته دربارهی انسان عبارت است از: کمال خاصی که خداوند میخواست با خلقت انسان آن را بیافریند.
توضیح: لازمهی کمال فیاض بودن خداوند این است که هر کمال ممکنی را بیافریند. او قبل از آفرینش انسان، موجودات دیگری را به نام ملائکه آفریده بود که از همان ابتدای آفرینش دارای همهی کمالات ممکنهی خود بودند؛ یعنی همهی کمالات خود را بالفعل دارا بودند. پس هرگز به کمال جدیدی دست پیدا نمیکنند و مرتبهی وجودیشان تکامل نمییابد. خداوند از زبان ملائکه فرمود: «و هیچ یک از ما فرشتگان نیست، مگر این که برای او مقام و مرتبهای معین است و ماییم که صف بستهایم و ماییم که خود تسبیح گویانیم».[5]
حضرت علی (ع) فرمود: سپس آسمانهای بالا را از هم گشود و از فرشتگان گوناگون پر نمود. گروهی از فرشتگان همواره در سجدهاند و رکوع ندارند و گروهی در رکوعاند و نمیایستند و گروهی در صف هایی ایستادهاند و پراکنده نمیشوند و گروهی همواره تسبیح گویند و خسته نمیشوند.[6] آنان خدا را پرستش میکنند، و این کمالی است که خداوند به آنها داده است و آنان امکان نافرمانی و مخالفت ندارند. خداوند متعال فرمود: «لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون» فرشتگان در سخن بر او پیشی نمیگیرند و خود به دستور او کار میکنند.[7] نیز فرمود: «بر آن آتش فرشتگانی خشن و سختگیر گماشته شدهاند از آنچه خدا به آنان سرپیچی نمیکنند و آنچه را که مأمورند انجام میدهند».[8]
خداوند به دلیل فیاض بودنش، میخواست علاوه بر کمالی که ملائکه دارند، یک کمال برتری نیز بیافریند و آن کمال اختیاری انسان است؛ یعنی موجودی را بیافریند که همه ی این کمالها را با اختیار و انتخاب خود به دست بیاورد. از این رو انسان را آفرید، انسانی که از ابتدا دارای همهی کمالاتِ لایق خود نیست، اما به گونهای است که میتواند به آن کمالها برسد. روشن است کمالی که انسان با اختیار و انتخاب آزاد خود تحصیل میکند، از کمال اعطایی ملائکه برتر است. امیرمؤمنان (ع) فرمود: خداوند عز و جل ملائکه را از عقل آفرید و در آنان شهوت قرار نداد و حیوانات را از شهوت آفرید و در آنان عقل قرار نداد و بنی آدم را از عقل و شهوت آفرید. پس هر کس عقلش بر شهوتش پیروز شود از ملائکه برتر خواهد بود و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پستتر خواهد بود.[9]
پس هدف فاعل و علت غایی در آفرینش انسان نیز، فیاض بودن خداوند است. لازمهی فیاض بودن خدا، این است که این نوع از کمال ممکن را نیز بیافریند، کمالی که برترین کمال امکانی است.
ج- چرا خداوند انسان را کامل نیافرید:
با توجه به مطلب یاد شده میتوان دریافت که هدف از آفرینش انسان زمانی میتواند محقق شود که انسان قابلیت رسیدن به کمال را داشته باشد و با فعلِ اختیاریِ خود، آن را تحصیل کند. درحالی که اگر آن کمال را از ابتدا دارا میبود قطعاً کمالِ اختیاریِ او به شمار نمیآمد و هدف اصلی از آفرینش او نیز تحصیل نمیشد.
باید توجه داشت که حتی ترقی یک پله از نردبان تکامل برای انسان، تحصیل کمال اختیاری به شمار میآید و به همان اندازه هدف اصلی از آفرینش را تحصیل کرده است.
د- انسان کافر و گنهکار:
اگر انسانی حتی یک پله از نردبان تکامل بالا نرود و سراسر زندگی او کفر و گناه و عصیان باشد، باز خارج از هدف از آفرینش قدم برنداشته است؛ زیرا او نیز قابلیتهای خود را به فعلیت رسانده است. انسان قابلیت نزول به پستترین درجات را نیز دارد، خداوند او را به گونهای آفریده است که بتواند راه کمال یا شقاوت را برگزیند. پس حتی انسان گنهکار و کافر نیز بر خلاف خواست تکوینی خداوند حرکت نمیکند. بله، خداوند صعود انسان به مراتب کمال را میپسندد و نزول او به ورطهی گمراهی را نمیپسندد. به عبارت دیگر، خداوند متعال در آفرینش انسان، یک خواست تکوینی دارد و یک خواست تشریعی: خواست تکوینی او این است که هر انسانی بتواند قابلیتهای خود را به فعلیت برساند چه خوب، چه بد. خواست تشریعی او این است که انسان فقط در سیر کمال، قابلیتهای خود را به فعلیت برساند.
با این بیان میتوان گفت انسان مؤمن، هم هدف تشریعی را تحصیل کرده و هم در مسیر هدف تکوینی قرار دارد، ولی انسان کافر و گنهکار گرچه هدف تشریعی را تحصیل نمیکند، ولی در مسیر هدف تکوینی است.
تذکر: با توجه به اهمیت موضوع و وجود ادله ی فراوان نقلی، مجال و زمینهی بررسی و تحقیق بیشتری برای ادامه بحث وجود دارد.
[1] اسراء، 20.
[2] ر.ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 8، ص 44؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ج 1، ص 154.
[3] بقره، 210؛ آل عمران، 109؛ انفال، 44؛ حج، 76؛ فاطر، 4؛ حدید، 5.
[4] هود، 123.
[5] صافات، 166 و 164.
[6] نهج البلاغه، خطبه ی 1.
[7] انبیاء، 27.
[8] تحریم، 6.
[9] وسائل الشیعة، ج 11، ص 164.